شبکه توفان جوشی چشم ترم آمد به یاد
فکر دل کردم بلای دیگرم آمد به یاد
با کدامین آبرو خاک درش خواهی شدن
داغ شو ای جبهه دامان ترم آمد به یاد
نقش پایی کرد گل بیتابی ام در خون نشاند
پهلویی بر خاک دیدم بسترم آمد به یاد
ذره را دیدم پرافشان هوای نیستی
نقطهای از انتخاب دفترم آمد به یاد
سجده منظورکیام نقش جبینم جوش زد
خاک جولانکه خواهم شد سرم آمد به یاد
در گریبان غوطه خوردم رستم از آشوب دهر
کشتیام میبرد توفان لنگرم آمد به یاد
پیتو عمری در عدم هم ننگ هستی داشتم
سوختم برخویش تا خاکسترم آمد به یاد
تا سحر بیپردهگردد شبنم از خود رفته است
الوداع ای همنشینان دلبرم آمد به یاد
جراتم از خجلت بیدستگاهی داغ کرد
ناله شد پرواز تا عجز پرم آمد به یاد
حسرت توفان بهار عالم مخموریم
هرقدرگردید رنگم ساغرم آمد به یاد
ای فراموشی کجایی تا به فریادم رسی
باز احوال دل غمپرورم آمد به یاد
بیدل اظهار کمالم محو نقصان بوده است
تا شکست آیینه، عرض جوهرم آمد به یاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به یادآوری احساسات و تجارب تلخ و شیرین خود در دل شب و در میان مشکلات میپردازد. او از توفان درونی و نگرانیهایش صحبت میکند و در عین حال به شوق و اشتیاقی برای زیباییهای زندگی اشاره دارد. از یادآوری لحظات دردآور و حسرتبار، عشق و تنهایی نیز سخن میگوید. شاعر به سراغ خاطراتی میرود که او را به تفکر درباره هویت، بقا و وجودش میکشاند و به دنبال آرامش و رهایی از این کشمکشهای روحی است. در نهایت، او احساس میکند که تمام این تجربیات به شکلگیری شخصیت و عواطفش کمک کرده است.
هوش مصنوعی: در دل شب که طوفانی ایجاد شده بود و چشمانم پر از اشک بود، یاد تو بر من مستولی شد و به فکر وضعیت دشوارت افتادم.
هوش مصنوعی: کدامین آبرو و حیثیت را برای به خاک افتادن در آنجا به کار خواهی برد؟ ای داغی که بر دامانم نشستهای، یاد تو دوباره زنده شده است.
هوش مصنوعی: با قدمهای زیبایش، گلی که در حال غم و اضطراب بود، نشانهایی از خود به جا گذاشت. وقتی بر زمین نگاه کردم، به یاد تجربیات گذشتهام افتادم و حس کردم که در حال بازگشت به آن لحظات هستم.
هوش مصنوعی: ذرهای را دیدم که در هوای نبودن پرتاب میشد و یادم آمد که این نقطهای از انتخابهای من در دفتر زندگیام است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به حالتی اشاره میکند که در آن سجدهای را به خاطر میآورد و به تأثیر عمیق آن بر روی پیشانیاش اشاره میکند. خاکی که نشان از humble بودن دارد، به عنوان نشانی از قدرت یا مبارزاتی بزرگ تعبیر میشود و در نهایت، شاعر احساس میکند که به این یادآوری دچار تغییری شده و افکاری در سرش شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: در دل آشفتگیهای زمان غرق شدهام و مانند رستم، احساس میکنم که زندگی و مشکلات مرا به دریا میبرند. در این وضعیت، احساس میکنم که کشتیام به دلیل困难 و سختیها به زانو درآمده و یاد گذشتهها به ذهنم میآید.
هوش مصنوعی: من برای تو در تمام عمرم در بیوجودی زندگی کردم و به خاطر وجودت، سوختم. حالا که خاکستر وجودم باقی مانده، یاد تو در ذهنم زنده است.
هوش مصنوعی: تا صبح، شبنم بیپرده و نمایان میشود، زیرا از خود رفته و شب را وداع گفتهام. ای دوستان گرانقدر، به یاد محبوبم افتادهام.
هوش مصنوعی: من به خاطر شرمندگیام جسارتی پیدا کردم و این احساس باعث شد که صدایم بلند شود؛ تا جایی که ضعف و ناتوانیام به یادم آمد.
هوش مصنوعی: ما به یاد توفان بهاری که گذشت حسرت میخوریم، هرچقدر هم رنگ و حال من تغییر کند، باز هم یاد آن ساغر دلنشین به سراغم میآید.
هوش مصنوعی: ای فراموشی، کجا هستی تا به کمک من بیایی و دل غمگینم را تسکین دهی؟ دوباره خاطرات تلخ به یادم آمده است.
هوش مصنوعی: بیدل بیان میکند که زمانی که سعی کرده تا کمالات خود را نشان دهد، در واقع نقصهایش بیشتر نمایان شده است. به همین دلیل، وقتی که شکستی در آینه ایجاد میشود، ماهیت او به یادش میآید و به فکرش میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۸
تا سحر بیپردهگردد شبنم از خود رفته است
الوداع ای همنشینان دلبرم آمد به یاد
وه چه خوش گفتست طغرل بیدل بحر سخن
الوداع ای همنشینان دلبرم آمد به یاد!
تا خیال ابرویش کردم سرم آمد به یاد
یاد مژگانش نمودم خنجرم آمد به یاد
کوه را دیدم ز تمکین پای در دامن کشید
عبرتی میخواستم گوش کرم آمد به یاد
تا صبا مشاطه زد گیسوی سنبل را به باغ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.