بهکنج نیستی عمریست جای خویش میجویم
سراغ خود ز نقش بوریای خویش میجویم
هدایت آرزویم میکشم دستی به هر گنجی
درین ویرانه چون اعمی عصای خویش میجویم
جنون میآورد زین کاروان دنباله فهمیدن
جز آتش نیست گردی کز قفای خویش میجویم
ز بس حسرتکمین جنس مطلبهای نایابم
ز هرکس هر چهگم شد من برای خویش میجویم
جهانی آرزوها پخت و رفت از خود به ناکامی
دو روزی من هم اینجا خونبهای خویش میجویم
خیالی کو که نتوان یافت نقش پردهٔ خاکش
سراغ هر چه خواهم زیر پای خویش میجویم
محیط از وضع موج آغوش پروازی نمیخواهد
من این بیگانگی از آشنای خویش میجویم
چه مقدار از دماغ نارسایی ناز میبالد
که آنگل پیرهن را در قبای خویش میجویم
به خاکستر نفس دزدیدهام چون شعله معذورم
بقایی کردهام گم در فنای خویش میجویم
نیستانی به ذوق ناله انشا کردهام بیدل
ز چندین آستین دست دعای خویش میجویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به جستجوی خود و هویت واقعیاش میپردازد. او از عدم وجود و گمگشتگی در زندگیاش سخن میگوید و با آرزوهای خود دست و پنجه نرم میکند. شاعر به دنبال حقیقت و چیزهای نایابی است که در دنیای ویران اطرافش گم شدهاند. او حسرتزده از ناکامیها و پشیمانیهایش، به دنبال یافتن نشانههای خود و معنای عمیقتری از زندگی میگردد. در این جستجو، از احساسات عمیقش، مانند جنون و اشتیاق، هم سخن میگوید و در نهایت، از بیگانگی و تنهایی در دنیای آشنا و سرشار از یادها و خاطراتش حسرت میکشد.
هوش مصنوعی: من مدتهاست که در گوشهای از وجودم، جای خودم را میطلبم و به دنبال حقیقت وجود خودم هستم. به یاد گذشته و یادآوری از ریشههایم میپردازم تا خود را بهتر بشناسم.
هوش مصنوعی: در آرزوی هدایت هستم و در این ویرانه مانند یک نابینا که عصای خود را میجوید، دامن به هر گنجی میزنم.
هوش مصنوعی: این عمل به جنون میانجامد و فقط شعلههای آتش را به همراه دارد. من در جستجوی چیزی هستم که از خودم به جای گذاشتهام.
هوش مصنوعی: به خاطر حسرتی که بر روی چیزهای نایاب دارم، هر چیزی که از هر کسی گم شده، من به دنبال آن میگردم تا برای خودم پیدا کنم.
هوش مصنوعی: در جهانی که پر از آرزوهاست، من هم مانند دیگران به شکست و ناکامی دچار شدم و حالا در اینجا به دنبال جبران و تحصیل بهایی هستم که به خاطر این ناکامیها از دست دادهام.
هوش مصنوعی: شخصی را میجویم که نتوان او را پیدا کرد، همانطور که در دنیای مادی نمیتوان به سادگی نشان خاک را یافت. هر آنچه را که میخواهم در زیر پای خود جستوجو میکنم.
هوش مصنوعی: محیط اطرافم به من آزادی نمیدهد و من در پی این هستم که از فاصلهای که با آشنایانم دارم، رهایی یابم.
هوش مصنوعی: چه اندازه از حس خودخواهی و ناز به خود میبالد که من آن گل زیبا را در لباس خود به دنبال میگردم.
هوش مصنوعی: من از نفس خود خاکستر شدهام و مانند شعلهای سرشار از عذر و دلیل، در وجودم چیزی باقی نگذاشتهام. در حالتی گم شدهام که در جستجوی خودم در میان نابودیام هستم.
هوش مصنوعی: در دلم شور و شوقی به خاطر نالهها و احساساتم دارم. بیدل شعر میسرایم و از طریق دعا و درخواستهای خود به دنبال یاری و امید هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شررواری ز فرصت رو نمای خویش میجویم
نگاه واپسینم خونبهای خویش میجویم
به غیر از خانمانسوزی مقامی نیست عاشق را
چو آتش گوشهٔ داغی برای خویش میجویم
خرابیهای دل بیدام امیدی نمیباشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.