قید هستی نیست مانع خاطرِ آزاده را
در دل مینا برون گردیست رنگ باده را
خوابناکان را نمیباشد تمیز روز و شب
ظلمت و نور است یکسان تنبهغفلتداده را
ناتوانی مشقِ دَردی کن که در دیوان عشق
نیست خطی جز دریدن نامههای ساده را
همچو گوهر سبحهٔ یکدانهٔ دل جمع کن
چند چون کف بر سرِ آب افکنی سجاده را
نیست سرو از بیبری ممنون احسان بهار
بارِ منّت خم نسازد گردن آزاده را
آب در هر سرزمین دارد جدا خاصیتی
نشئه باشد مختلف در هر طبیعت باده را
اشکِ یأسآلوده بود از دیده بیرون ریختم
خاک بر سر کردم این طفل ندامتزاده را
هرکجا عبرت سواد خاک روشن میکند
خجلتِ کوریست چشم از نقشِ پا نگشاده را
بینفس گشتن طلسم راحت دل بوده است
موج منزل میزنم تا محو کردم جاده را
بیدل از تسلیم، ما هم صید دلها کردهایم
نسبتی با زلف میباشد سرِ افتاده را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بحث درباره آزادی و عمق احساسات انسانی میپردازد. شاعر به توصیف حالتی از بیتوجهی و غفلت در زندگی اشاره دارد، جایی که شب و روز برای خوابآوران یکسان است. او از ناتوانی در ابراز احساسات و عشق سخن میگوید و به اهمیت دلجمع کردن و توجه به حقیقت وجودی اشاره میکند. در نهایت، شاعر به ضعف و ناامیدی در زندگی مینگرد و از تجربههایی که باعث رشد و آگاهی میشوند، یاد میکند. آفرینش و تنهایی نیز مضامین مهمی در اشعار او به شمار میآیند، که تأکید بر تسلیم و درک عمیق عشق و زیبایی دارد.
هوش مصنوعی: نیازی به بندهای دنیوی نیست تا دل آزاد از نگرانیها و مشکلات رهایی یابد؛ مانند مینا که رنگ باده را به خود میگیرد و به زیبایی تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: کسانی که در خواب غفلت به سر میبرند، تفاوتی بین روز و شب نمیفهمند؛ زیرا در نظرشان تاریکی و روشنی برابر است.
هوش مصنوعی: توانایی در بیان احساسات و دردها را تمرین کن، زیرا در عشق واقعی، هیچ نوشتهای جز زخم زدن به نامههای بیپرده وجود ندارد.
هوش مصنوعی: همچون دانهای از یک رشته تسبیح، دل خود را جمع کن و در حالی که سجاده را به آب میافکنی، دوباره توجه خود را به سوی آنچه ارزشمند است معطوف کن.
هوش مصنوعی: سرو به خاطر اینکه درختی بدون برک است، نیازی به سپاسگزاری از بهار ندارد؛ زیرا بار سنگین منت را بر دوش انسانهای آزاد نمیگذارد.
هوش مصنوعی: آب در هر منطقه ویژگیهای خاص خود را دارد و نشئگی آن در هر نوع طبیعت متفاوت است.
هوش مصنوعی: از چشمانم، اشکی پر از یأس و ناامیدی بیرون ریختم و بر سرم خاک پاشیدم. این کودک که دچار پشیمانی است را، به یاد میآورم.
هوش مصنوعی: هر جا که درس عبرت از طبیعت به یاد میآید، نشان از نادانی و ننگی است که فردی که به واقعیتها توجه نکرده، در دل دارد.
هوش مصنوعی: بینفس شدن و از بین رفتن آرامش دل، نتیجهای بوده که در پی آن به جستجوی آرامش هستم. اکنون در حال حرکت در مسیر زندگی هستم و سعی میکنم دردها و مشکلات راه را از بین ببرم.
هوش مصنوعی: بیدل، در اینجا به تسلیم شدن اشاره دارد و میگوید ما نیز دلبسته و وابسته به زیباییها و جذابیتهای عشق هستیم. این وابستگی به زلف و زیبایی معشوق، ما را به حالتی درآورده که مانند صید در دلها به دام افتادهایم و سرمان به خاطر این جذابیت پایین است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
جا به عرش دوش خود دادم سبوی باده را
فرش کردم در ره می دامن سجاده را
چون سبو تا هست نم از زندگی در پیکرت
دستگیری کن می آشامان عاشق باده را
این سخن را سرو می گوید به آواز بلند
[...]
کو دماغ جهد، تن در خاکساری داده را
ناتوانی سخت افشردهست نبض جاده را
وصل نتواند خمار حسرت دلها شکست
کم نسازد میکشی خمیازه جام باده را
از زبان خامشی تقریر من غافل مباش
[...]
روزگار آسوده دارد مردم آزاده را
زحمتِ سِندان نمی آید در بگشاده را
از سرِ من عشق کی بیرون رود مانندِ خلق
چون کنم دور از خود این همزادۀ آزاده را
خوش نمی آید به گوشم جز حدیثِ کودکان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.