نیست خاموشی به کار شمع محفل جزگره
داغ شد آهیکه نپسندید بر دل جز گره
از جنون بر خویش راه عافیت هموارکن
وانمیسازد تپش از بال بسمل جز گره
خامهٔ صدقیم آهنگ صریر ما حق است
بر زبان ما نیابی حرف باطل جز گره
بیقرارانیم حرف عافیت از ما مپرس
موج ما را نیست بر لب نام ساحل جزگره
چون نفس از عاجزی تار نظر هم نارساست
هیچ نتوان یافتن از دیده تا دل جزگره
گر سر ما شد جدا ازتن چه جای شکوه است
وا نکرد از رشتهٔ ما تیغ قاتل جز گره
وحشت ما گر مقام الفتی دارد دلت
ناله را در کوچهٔ نی نیست منزل جز گره
دل به صد دامن تعلق پای ما پیچیده است
رشتهایم و در ره ما نیست حایل جز گره
هر چه باشد وضع جمعیت غنیمت گیر و بس
گر شعوری داری از هر رشته نگسل جز گره
فرصتی کو تا به ضبط خود نفس گیرد نفس
رشتهٔ کوتاه ما را نیست مشکل جز گره
ای خوشا نومیدی تدبیر فتح الباب من
تا شدم ناخن ندارم در مقابل جز گره
تا نفس باقیست کلفت بایدم اندوختن
بر ندارد رشتهٔ تسبیح بیدل جز گره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر بر اتصال و وابستگیهای عاطفی و انسانی تأکید میکند. او به وجود گرهها و وابستگیها در زندگی اشاره دارد و میگوید که هیچ چیز بدون این گرهها کامل نیست. از درد و عاطفی که از جدایی و دوری ایجاد میشود سخن میگوید و نشان میدهد که در زندگی، علیرغم مشکلات، باید به گرههای محبت و دوستی اعتقاد داشت. شاعر همچنین به اهمیت صبر و تأمل در مواجهه با مصائب اشاره میکند و میگوید که هیچ چیز موقتی نیست و در نهایت، این گرهها بخشی از تجربه انسانی ما هستند.
هوش مصنوعی: شمع در محفل نمیتواند بیصدا و بیاثر باشد، بلکه در کنار گرما و نورش، حسرتی در دل دارد که باعث میشود صدا و آهی از او برآید.
هوش مصنوعی: جوانی خود را با دیوانگی و احساسات شدید پر کردهای و اکنون باید راهی برای آرامش پیدا کنی. اما در واقع، هیچ چیزی نمیتواند از درد و ضربان قلبی که به خاطر عشق و جدایی تجربه میکنی بکاهد.
هوش مصنوعی: قلم راستگویی من، نغمهٔ صدای ما حقیقت است؛ بر زبان ما حرف باطل نمیشنوی، جز اینکه به هم گره خورده باشد.
هوش مصنوعی: ما در جستجوی آرامش هستیم، ولی بهتر است از ما دربارهی زندگی بیدغدغه نپرسید. ما همچون موجی هستیم که دریا را در کنار ساحل نمیشناسد، فقط به گذشته و گرههایی که داریم فکر میکنیم.
هوش مصنوعی: زمانی که نفس انسان در ضعف و ناتوانی قرار دارد، حتی نگاه او نیز نمیتواند به خوبی احساسات و افکارش را منتقل کند. هیچ راهی برای درک احساسات از طریق چشم وجود ندارد، جز اینکه گرهی در دل وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر سر ما از بدن جدا شود، چه جایی برای شکایت وجود دارد؟ زیرا جز گرهی که تیغ قاتل از ما ایجاد کرده، چیزی باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: اگر ترس و اضطراب ما به عشق مربوط باشد، دلت دیگر جایی برای ناله و گریه ندارد. در کوچه نی، نمیتوان مکان ثابتی پیدا کرد، جز در جاهایی که تا حدی به هم گره خوردهاند.
هوش مصنوعی: دل ما به چیزهای زیادی وابسته شده و احساساتی درگیر کرده که مانند یک طناب پیچیده به دور پای ما هستند. در این مسیر چیزی نمیتواند مانع ما شود جز همین گرهها و وابستگیها.
هوش مصنوعی: هر چه به دور و اطراف ما میگذرد، فرصتی ارزشمند است. اگر آگاهی و درک درستی داشته باشی، بهتر است که از هر چیزی جدا نشوی و پیوندها را محکم نگهداری.
هوش مصنوعی: فرصتی پیدا نمیشود که نفس ما به خود بیاید، این دشواری تنها به خاطر گرهی است که در رشتهٔ کوتاه زندگیمان وجود دارد.
هوش مصنوعی: این بیت به احساس ناامیدی و بیچارهگی اشاره دارد. شاعر میگوید که از تلاش و تدبیر خود برای باز کردن در به نتیجه نرسیده و حالا به نقطهای رسیده که حتی نمیتواند در برابر موانع کوچک هم مقاومت کند. او به وضوح احساس میکند که جایی برای امیدواری باقی نمانده و مشکلات به قدری بزرگ و وحشتناک شدهاند که هیچ راهی برای مقابله با آنها ندارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نفس در وجودم جاری است، باید به جمعآوری دستاوردها و تجربهها ادامه دهم. تنها کسی که در دورهای زندگی دچار مشکل نمیشود، کسی است که توانسته باشد به خوبی این پیچیدگیها را حل کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زین چمن درکف ندارد غنچهٔ دل جز گره
دانهٔ ما را چو گوهر نیست حاصل جز گره
از امل محملکش صدکاروان نومیدیام
سبحه درگردن نمیبندد حمایل جزگره
از تعلق، حاصل آزادگان خونخوردن است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.