گنجور

 
بیدل دهلوی

مشاطهٔ شوخی‌که به دستت دل ما بست

می‌خواست چمن طرح‌کند رنگ حنا بست

آن رنگ‌که می‌داشت دریغ از ورق گل

از دور کف دست تو بوسید و به پا بست

آخرچمنی را به سرانگشت تو پیچید

وا کرد نقاب شفق و غنچه نما بست

آب است ز شبنم دل هر برگ ‌گل امروز

کاین رنگ چمن ساز وفا سخت بجا بست

زین نور که از شمع سرانگشت تو گل ‌کرد

تا شعله زند آتش یاقوت حنا بست

کیفیت‌ گل‌ کردن این غنچه به رنگی‌ست

کز حیرت سرشار توان آینه‌ها بست

ارباب نظر را به تماشای بهارش

دست مژه‌ای بود تحیر به قفا بست

تا چشم‌ گشاید مژه آغوش بهار است

رنگ سر ناخن چقدر عقده‌گشا بست

گر وانگری صنعت مشاطگیی نیست

سحراست‌که برپنجهٔ خور- سها بست

تا عرضه دهد منتخب نسخهٔ اسرار

طراح چمن معنی هرغنچه جدا بست

بیدل ‌تو هم از شوق چمن شو که به این رنگ

شیرازه‌ی دیوان تو امروز حنا بست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
منوچهری

آمد شب و از خواب مرا رنج و عذابست

ای دوست بیار آنچه مرا داروی خوابست

چه مرده و چه خفته که بیدار نباشی

آن را چه دلیل آری و این را چه جوابست

من جهد کنم بی‌اجل خویش نمیرم

[...]

خواجوی کرمانی

یاران همه مخمور و قدح پر می نابست

ما جمله جگر تشنه و عالم همه آبست

مرغ دل من در شکن زلف دلارام

یارب چه تذرویست که در چنگ عقابست

چشم من سودا زده یا دُرج عقیقست

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

خوش آب حیاتیست که گویند شرابست

حالی و چه خوش حال که دل مست و خرابست

غیری به تو گر روی نماید مگذارش

کان نقش خیالست که در دیدهٔ خوابست

گویند که امواج حبابست درین بحر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
فصیحی هروی

نعت تو شها ناسخ آیات عذابست

با نعمت تو دوزخ سخن آتش و آبست

ظلم از غضبت دیده به مسمار مژه دوخت

ور ز آنکه گشوده‌ست ز خمیازه خوابست

بر روی هم آراید اگر خصم صف کین

[...]

کلیم

در کلبه ما تا بکمر موج شرابست

تا ساغر تبخاله ما پر می نابست

چشمت لب ما غمزدگان را ز فغان بست

خاموش نشینیم که بیمار بخوابست

بیتابی پروانه بر او چه نماید

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کلیم
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه