گنجور

 
بیدل دهلوی

چو ابر و بحر ز لاف سخا پشیمان باش

کرم‌ کن و عرق انفعال احسان باش

بساط این چمن آیینه‌داری ادب است

چو شبنم آب شو اما به چشم حیران باش

حضور آبلهٔ پا اگر به دست افتد

قدم بر افسر شاهی گذار و سلطان باش

زخون خود چو حنا رنگ تحفه پردازد

گل وسیلهٔ پابوس خوش خرامان باش

چه لازم است ‌کشی رنج انتظاریها

جگر چو صبح به چاکی ده و گلستان باش

ز مشرب خط و خال بتان مشو غافل

به حسن معنی‌ کفر آبروی ایمان باش

هوا پرستی جمعیت از فسرده دلی است

چو گرد بر سر این خاکدان پریشان باش

کجاست وسعت دیگر سواد امکان را

چو شعله در جگر سنگ داغ جولان باش

ز فکر عقدهٔ دل چون‌ گهر مشو غافل

دمی که ناخن موجت نماند دندان باش

دلیل مطلب عشاق بودن آسان نیست

به نامه‌ای که ندارد سواد عنوان باش

به ساز حادثه هم نغمه بودن آرام است

اگر زمانه قیامت ‌کند تو توفان باش

به جز فنا نمک ساز زندگانی نیست

تمام شیفتهٔ اینی و اندکی آن باش

در این چمن همه عاجز نگاه دیداریم

تو نیز یک دونگه در قطار مژگان باش

چه ننگ دلق و چه فخر کلاه غفلت توست

به هر لباس ‌که باشی ز خویش عریان باش

دلیل وحدت از افسون‌ کثرتی بیدل

همین قدر که به جسم آشنا شدی جان باش

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
بیدل دهلوی

همین شعر » بیت ۶

ز مشرب خط و خال بتان مشو غافل

به حسن معنی‌ کفر آبروی ایمان باش

طغرل احراری

ز رمز معنی بیدل به حیرتم طغرل

به حسن معنی کفر آبروی ایمان باش

حافظ

اگر رفیقِ شفیقی درست پیمان باش

حریفِ خانه و گرمابه و گلستان باش

شِکَنجِ زلفِ پریشان به دستِ باد مده

مگو که خاطرِ عُشّاق، گو پریشان باش

گَرَت هواست که با خِضْر همنشین باشی

[...]

صائب تبریزی

ز خارزار تعلق ، کشیده دامان باش

به هر چه می کشدت دل ،ازان گریزان باش

قد نهال خم از بار منت ثمرست

ثمر قبول مکن سرو این گلستان باش

درین دو هفته که چون گل درین گلستانی

[...]

سلیم تهرانی

چو گل که گفت درین باغ شاد و خندان باش

به حال خویش چو تاک بریده گریان باش

درین چمن که زند برق فتنه تیغ به ابر

تمام سر شو و چون غنچه در گریبان باش

نکرد فایده ای از تلاش ساحل، موج

[...]

واعظ قزوینی

چو ابر بر سرمردم تمام احسان باش

معاش خلق جهان را تو میر سامان باش

چو گوهر، از گره کار هیچکس مگذر

بحل آن، همه استادگی چو دندان باش

مخور ز سنگدلی، چون نمک بهر دل ریش

[...]

سیدای نسفی

دلا ز بزم حریفان چو غنچه پنهان باش

بپوش دیده و دور از شکست دوران باش

برو ز گلشن و در گوشه بیابان باش

ز خارزار تعلق کشیده دامان باش

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه