صبحی که گلت به باغ باشد
گل در بغل چراغ باشد
تمثال شریک حسن مپسند
گو آینه بیتو داغ باشد
ای سایه نشان خویش گم کن
تا خورشیدت سراغ باشد
آنسوی عدم دو گام واکش
گرآرزوی فراغ باشد
مردیم به حسرت دل جمع
این غنچهگل چه باغ باشد
گویند بهشت جای خوبیست
آنجا هم اگر دماغ باشد
بیدل به امید وصل شادیم
گو طوطی بخت زاغ باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و حسرت است. شاعر به زیبایی گل و باغ اشاره میکند و از تمثیلهایی استفاده میکند تا درد جدایی و longing را بیان کند. او به دنبال راهمای خویش است و بر این باور است که حتی در بهشت هم اگر نبودن محبوب حسرتآور باشد، آنجا هم نمیتواند جای خوبی باشد. در نهایت، شاعر از امید به وصال سخن میگوید، حتی اگر شرایط سخت و ناخوشایند باشد.
هوش مصنوعی: صبحی که تو در باغ باشی و گلی در آغوش داشته باشی، مانند چراغی خواهد درخشید.
هوش مصنوعی: تصویر دیگری از زیبایی یار را نپسند، زیرا بدون تو آینه نیز غصهدار خواهد بود.
هوش مصنوعی: ای سایه، خود را فراموش کن و به جلو برو تا نور و روشنی زندگیات را پیدا کنی.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به آرامش و آزادی دست یابی، باید قدمی فراتر از وجود و عدم برداری.
هوش مصنوعی: ما برای اینکه دلتنگیهایمان را به یاد این غنچهگل بگذرانیم، زندگیمان را به پایان بردیم. چه باغی میتواند وجود داشته باشد که وجود این غنچهگل را نداشته باشد؟
هوش مصنوعی: میگویند بهشت مکان خوبی است، اما اگر در آنجا هم انسان بخواهد از خودخواهی و غرور استفاده کند، ممکن است مشکلساز شود.
هوش مصنوعی: بیدل به امید وصالی شاد است، گرچه طوطی بختش شبیه زاغ باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.