به یأس هم نپسندید ننگ بیکاری
دل شکستهٔ ماکرد ناله معماری
در آن بساط که موجود بودنست غرض
چو ذره اندکی ما بس است بسیاری
به رنگ غنچه درین باغ بیدماغان را
نسیم درد سر و شبنم است سر باری
خدنگ ناله که از جوش نه فلک گذرد
منش به داغ جگر میکنم سپرداری
سرم به خدمت هستی فرو نمیآید
نفس به گردنم افتاد و کرد زناری
چه سحر کرد ندانم نگاه جادویت
که مرده است جهانی به ذوق بیماری
در آرزوی دهان تو بسکه دلتنگم
نفس به سینهٔ من ره برد به دشواری
جهانی از نم چشمم مگر به توفان رفت
به بحرش ای مژهام بیش ازبن نیفشاری
دگر چو سایهام از خانمان چه میپرسی
نشستهام به غبار شکسته دیواری
نگاه اگر نشود صرف تار و پود تمیز
سر برهنه کند چون حباب دستاری
ز هرزه تازی اگر بگذرد سرشک خوش است
گهر شود چو نشیند ز قطره سیاری
کجاست گوهر دیگر محیط عرفان را
مگر ز جیب تامل سری برون آری
طلسم غنچه هجوم بهار در قفس است
به خون نشین و طربکن اگر دلی داری
چه جلوهها که نشد فرش حیرتم بیدل
صفای خانهٔ آیینه داشت همواری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس یأس و غم شاعر میپردازد. شاعر از ناپسند بودن یأس و ننگ بیکاری سخن میگوید و دل شکستهاش را توصیف میکند. او به زیبایی و ظرافت زندگی و عشق اشاره میکند و این که حتی در کمبودها و دردها، وجودش را ارزشمند میداند. شاعر از قدرت نگاه محبوبش سخن میگوید که میتواند دنیایی را تسخیر کند. او در آرزوی وصل معشوقش است و در عین حال به سادگی و لطافت احساساتش نیز اشاره میکند. در نهایت، شاعر از جادو و جاذبههای عشق سخن میگوید و بر این نکته تأکید میکند که زیباییهای زندگی باید در دلها و روحها تجلی پیدا کند.
هوش مصنوعی: به ناامیدی هم نباید توجه کرد، چون بیکاری باعث شده که دل ما بشکند و احساس درد و رنج کنیم.
هوش مصنوعی: در آن مکانی که فقط وجود داشتن مهم است، هدف ما مانند یک ذره کوچک است و این برای ما کافی است، حتی اگر بخواهیم در مقیاس بزرگتر به آن نگاه کنیم.
هوش مصنوعی: در این باغ پر از غنچه، نسیم و شبنم بر سر بیدمغانی که درگیر درد و غم هستند، تاثیرگذار است.
هوش مصنوعی: صدای نالهای را میشنوم که از عمق وجودم برمیخیزد و نشاندهندهی درد و رنجی است که در قلبم احساس میکنم. این احساس چنان عمیق و تند است که باعث میشود هرچه بیشتر در آن غرق شوم و به یاد عذابهای درونیم بیفتم.
هوش مصنوعی: سرم به خدمت موجودیت تو نمیآید، زیرا نفس و خواستههایم مرا به زنجیر کشیدهاند.
هوش مصنوعی: نگاه جادویی تو چنان تأثیری دارد که نمیدانم چطور این کار را کردهای، که همهجا را تحتتأثیر قرار داده و مثل اینکه جهان به شوق و اشتیاق بیماری گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: اوقات زیادی را در انتظار لبان تو به سر میبرم و دلتنگیام آنقدر زیاد است که نفس کشیدن برایم سخت شده است.
هوش مصنوعی: چشمانم پر از اشک است و این اشکها مانند طوفانی است که به دریا میرود. ای مژههای من، چرا بیشتر از این به من فشار میآوری؟
هوش مصنوعی: دیگر از من که مانند سایهای در خانهام نیستی چه میپرسی؟ من اکنون در کنار دیوار خراب و غبارآلود نشستهام.
هوش مصنوعی: اگر به دقت و توجه به جزئیات ننگریم، ممکن است ظاهر زیبا و ظریف چیزها به سادگی از بین برود و آشکار شود که آنها هیچ کدام چیز خاص و باارزشی نیستند.
هوش مصنوعی: اگر قطرهای از باران بر روی سنگی بیفتد و به آرامی جاری شود، میتواند به مرور زمان، با نرم کردن سنگ و فرسودگی آن، گوهر و جواهر ارزشمندی ایجاد کند. این بیت به این موضوع اشاره دارد که هر چیزی که به نظر ناچیز و بیفایده میآید، در صورت استمرار و صبر میتواند به نتیجهای مثبت و با ارزش برسد.
هوش مصنوعی: کجاست آن گوهری که محیط عرفان را بیاراید، مگر اینکه با اندکی فکر و تأمل، آن را از درون خود بیرون بیاوری.
هوش مصنوعی: بهار به زودی میرسد و غنچههای گل در قفس انتظار آزادی را میکشند. اگر دل شاد و زندگی پرنشاطی داری، باید با شادی و شوق به استقبال این تغییر بیایی و از آن لذت ببری.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیباییها و جلوههایی اشاره میکند که در زندگی تجربه کرده و به نوعی حیرت و شگفتی او را به نمایش میگذارد. او اشاره دارد که این زیباییها میتوانند مانند آینهای باشند که در خانهای صاف و زلال قرار دارد. این تصویر به احساسات عمیق و دنیای درونی شاعر اشاره دارد و نشان میدهد که زیبایی و صفای واقعی در سادگی و روشنی وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به ناله و زاری همیبیازاری
جفای تو بکشم زانکه بس سزاواری
تو را به جان و تن خویشتن خریدارم
مرا به قول بداندیش میبیازاری
به جان شیرین مهر تو را خریدارم
[...]
نبود چون تو مَلِک در جهان جهانداری
نیافرید خدای جهان تو را یاری
خجسته آمد دیدار تو به عالم بر
خدایگان چو تو باید خجسته دیداری
تو راست مُلک و سزاوار آن تویی به یقین
[...]
ز عشقت ای عمل غمزهٔ تو خون خواری
بسی کشید تن مستمند من خواری
مراست عیش دژم تا شدی ز دست آسان
چگونه عیشی؟ با صد هزار دشواری
بدان دو چشم دژم عیش من دژم خواهی
[...]
در آی جانا با من به کار اگر یاری
وگرنه رو به سلامت که بر سر کاری
نه همرهی تو مرا راه خویش گیر و برو
تو را سلامت بادا مرا نگوساری
مرا به خانهٔ خمار بر بدو بسپار
[...]
اگر مدیحت گویم نیابم از تو عطا
وگر نگویمت از من همی بیازاری
اگرت گویم بخل واگر نگویم خشم
چه عادتست که تو میرخواره زن داری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.