عشق هرجا ادبآموز تپیدن باشد
خون بسمل عرق شرم چکیدن باشد
مزرع نیستی، آرایش تخم شرریم
آفت حاصل ما عرض دمیدن باشد
شوق مفت است که در راه کسی میپوییم
منزل مقصد ما گو نرسیدن باشد
موج این بحر تپش بسمل سعی گهر است
رنجها در خور راحت طلبیدن باشد
اشک چندی گره دیدهٔ حیران خودیم
تا نصیب که به راه تو دویدن باشد
صید دلها نتوان کرد مگر از تسلیم
طرهٔ شاهد این بزم خمیدن باشد
حیرت و لذت دیدار خیالیست محال
هر که آیینه شود داغ ندیدن باشد
کلفت چنین نکشد کوتهی دامن فقر
گل آزادی این باغ نچیدن باشد
رفتهام از خود و تهمتکش آسودگیام
حیرت آینهام کاش تپیدن باشد
پیکرم مانی صورتکدهٔ نومیدیست
بیرخت هرچه کشم ناله کشیدن باشد
بسمل شوق مرا از اثرکوچهٔ زخم
تا دم تیغ تو یکدست تپیدن باشد
هرقدر زین قفس وهم برآیی مفت است
ناله کم نیست اگر میل رمیدن باشد
چشمبندیست بهار گل بیرنگی عشق
دیدن یار مبادا که شنیدن باشد
از دلیران جنون جرأت یأسم بیدل
چون نفس تیغ من ازخویش بریدن باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مفهوم عشق و رنجهای مرتبط با آن میپردازد. عشق را به عنوان حالتی وصفی معرفی میکند که در آن انسان باید با رنجها و ناکامیها رو به رو شود. اشعار نشان میدهد که عشق واقعی همراه با میل به رسیدن به معشوق است، اما در عین حال، این میل ممکن است به ناکامی و عدم رسیدن منجر شود. شاعر به زیبایی بیان میکند که عشق نیازمند تسلیم و فداکاری است و بدون این تسلیم، نمیتوان به حقیقت عشق دست یافت. همچنین، او اشاره میکند که مشاهده معشوق و لذت از دیدار او ممکن است خیالی باشد و در نهایت، بحرانی از درونیترین احساسات و عواطف انسانی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: عشق در هر جایی که به آداب و رفتار شایسته آموزش داده شود، مانند قطرات عرق شرم، نشانهای از درد و زخم عمیق در دل عاشق خواهد بود.
هوش مصنوعی: این زمین وجود ندارد، و بیفایده است که به کاشت بذر شرارت بپردازیم، چون تنها چیزی که به دست میآوریم، وزش باد و نابودی است.
هوش مصنوعی: شوق و عشق به راهی که میرویم ارزش و اهمیت دارد، حتی اگر به هدف نهایی نرسیم.
هوش مصنوعی: موج این دریا نشانهی تلاطم دلهایی است که به دنبال یافتن گوهرهای گرانبها هستند و به همین خاطر، برای به دست آوردن شادی و آرامش باید رنجها را تحمل کنند.
هوش مصنوعی: چندین اشک از چشمان سرگشتهام ریختهام تا ببینم چه زمانی نصیبم میشود که برای تو به راه بیفتم و تلاش کنم.
هوش مصنوعی: برای به دام انداختن دلها، جز با تسلیم در برابر زیبایی و جذابیت معشوق ممکن نیست. زیبایی او باعث میشود که انسانها در این محفل و فضای عاشقانه خم شوند و از خود گذشتگی نشان دهند.
هوش مصنوعی: دیدن تصویری خیالی باعث شگفتی و لذت است، اما هر کسی که در آینه به خود نگاه کند و چهرهاش را نبیند، احساس درد و ناامیدی میکند.
هوش مصنوعی: زنی که دامن کوتاه دارد، نمیتواند راحتی و آزادی این باغ را بچشد و تجربه کند؛ زیرا فقر او را محدود کرده است.
هوش مصنوعی: من از خودم جدا شدهام و دیگران برایم تهمت میزنند. در این حال، در آرامش هستم ولی حیرتزدهام. ای کاش همچنان بتوانم زندگی را با تپش و نشاط تجربه کنم.
هوش مصنوعی: وجود من مانند تندیس ناامیدی است؛ بیصورت و چهره، هرچه احساس کنم، باز هم تنها صدای نالهای خواهد بود.
هوش مصنوعی: شوق و longing من تا جایی پیش میرود که از زخمهای گذشتهام نشأت میگیرد، و این احساس تا آنجا که به تیغ تو میرسد، یکدست و پیوسته تپش دارد.
هوش مصنوعی: اگرچه از این قفس و محدودیتها رها شوی، اما اگر تمایلی به فرار نباشد، ناله و غم و اندوه کم نخواهد بود.
هوش مصنوعی: بهار با زیباییهایش همچون پردهای است که عشق به یار را میپوشاند. مراقب باش که فقط زیباییها را نبینی و به عمق احساسات نپردازی.
هوش مصنوعی: شجاعت دیوانهوار دلیران باعث میشود که آدمی از یأس و ناامیدی بترسد؛ همانطور که نفس من مانند تیری است که به خود آسیب میزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زردی روی من از باده کشیدن باشد
موج می رنگ مرا بال پریدن باشد
زان به خون قانعم از باده گلرنگ که خون
باده ای نیست که موقوف رسیدن باشد
دل عاشق ز غم روز حساب آسوده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.