چه دهد تردد هرزهات ز حضور سیر و سفر بهکف
که به راه ما نگذشتهای قدمی ز آبله سر بهکف
دلت از هوس نزدودهای، ره معنیی نگشودهای
ز جنون سر به هوا مرو، چو سحاب دامن تر بهکف
ستم است میل طبیعتت به غبار عالم بیبقا
ز محیط تا قدحت رسد مشکن خمار نظر بهکف
ز غرور طاقت بییقین مفروش ما و من آنقدر
که رسی به عرصهٔ امتحان زگداز زهره جگر بهکف
کشد از مزاج تو تا به کی در فیض تهمت بستگی
زگشاد عقدهٔ دست و دل، به درآکلید سحر بهکف
تو بهشت نقد حقیقتی به امید نسیه الم مکش
بگذر ز عشرت مبهمی که رسد زمان دگر به کف
نه مرا بضاعت و طاقتی نه تو را دماغ مروتی
ز نیاز پنبه در آستین چه برم به سنگ شرر به کف
به غبار نم زده داشتم دو جهان ذخیرهٔ عافیت
چو سحر زدم به فضولیی که نه بال ماند و نه پر به کف
به هزار گنج گهر کسی نخرد برات مسلمی
به حقیقت گل این چمن نرسیده خواجهٔ زر به کف
نه به عزت آنهمه مایلم نه به جاه و رتبه مقابلم
صدف قناعت بیدلم ز دل شکستهگهر بهکف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی وضعیت انسان در جستجوی حقیقت و معنای واقعی زندگی میپردازد. شاعر به تکرار یادآوری میکند که نباید در دام هوسها و آرزوهای بیپایه گرفتار شد و نیاز به غنای واقعی روحی و معنوی را مطرح میکند. او از کسانی میخواهد که از دنیا و ظواهر آن فراتر رفته و به درک عمیقتری از زندگی برسند. همچنین به کمبودها و نواقص انسانی، نیاز به قناعت و دوری از خودبزرگبینی اشاره میکند و تأکید میکند که ارزش زندگی تنها در چیزهای مادی نیست. شاعر به جستجوی حقیقت و اکتشاف عمق وجودی خود دعوت میکند و از موانع فکری و احساسی میگوید که انسان را از رسیدن به این حقیقت بازمیدارد.
هوش مصنوعی: چرا بیدلیل و بیهدف در رفت و آمد هستی؟ سفر و گردش به کجا میخواهد برود در حالی که تو هنوز قدمی در مسیر ما برنداشتهای و در این راه به زحمت نیفتادهای؟
هوش مصنوعی: اگر دل تو از خواستهها آزاد نیست و هنوز به رمز و راز زندگی پی نبردهای، پس با جنون و بیفکری به دنبال هر چیزی نرو. مانند ابری که دامنش تر است، از خود بیخود نشو و بیهدف نگرد.
هوش مصنوعی: طبیعت تو به دنیای ناپایدار و غبارآلود گرایش دارد؛ پس از محیط دور نشو و خمار و مستی خود را در جایی که به قد و قامتت بخورد، رها نکن.
هوش مصنوعی: از روی غرور و بیپایه بودن، خود را به سختی به میدان آزمون میزنیم، جوری که با تمام وجود، دل و جگر خود را به خطر میاندازیم.
هوش مصنوعی: تا کی باید در این حالتی که به تو نسبت داده شده، گرفتار بمانی؟ وقتی که مشکلات و گرههای درونت باز شود، آیا کلید سحر را در دستانت نخواهی داشت؟
هوش مصنوعی: بهشت واقعی را اکنون در دست داری، بنابراین به امید چیزهای نامشخص و نسیه، خودت را در زحمت نینداز. از لذتهای نامشخص و زودگذر عبور کن، زیرا زمان دیگری خواهد آمد که واقعیات بهتری در دسترس خواهد بود.
هوش مصنوعی: من نه توانایی و قدرتی دارم و نه تو اهل فضیلت و جوانمردی هستی. از نیاز و احتیاج، چه میتوانم کنم؟ مثل اینکه پنبهای در آستینم، و با سوزن سنگی در دست دارم.
هوش مصنوعی: در حالتی از ناپایداری و بیپروایی، همهای داشتههایم را که برای زندگی راحت و آسوده جمع کرده بودم، به راحتی از دست دادم، انگار که در صبح با یک حرکت بیملاحظه، همه چیز را خراب کردم و دیگر هیچ چیزی برای پرواز کردن نداشتم.
هوش مصنوعی: اگرچه کسی با هزاران گنج و ثروت، ممکن است بر روی یک مدرک یا اعتبار بیارزش سرمایهگذاری کند، اما در واقع ارزش واقعی و زیبایی، تنها در وجود گل این باغ نمایان میشود و صاحب زر و طلا به آن دست نیافته است.
هوش مصنوعی: من به خاطر مقام و جایگاه آنها علاقهای ندارم و به عظمت و احترام آنها نمیاندیشم. دل من با صدفی از قناعت پر شده است، که در آن الماسهایی از احساسات شکسته و غمگین زندگیام وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.