من و حسنیکه هرجا یادش از دل سر برون آرد
به دوش هرمژه صد شمع چشم تر برون آرد
کمینگاه دو عالم حسرتم امید آن دارم
که فیض جلوه یک اشکم نگهپرور برون آرد
زگرمیهای لعلش گر دل دریا خبرگردد
حبابآسا به لب تبخاله ازگوهر برون آرد
به صحرای قیامت قامتش گر فتنه انگیزد
به رنگگردباد آه از دل محشر برون آرد
ز پاس ناله بر بنیاد عجز خویش میلرزم
مباد این شعله از خاکستر من سر برون آرد
که دارد زین دبستان هوس غیر از خیال من
ورقگردانی رنگیکه صد دفتر برون آرد
در این محفل سراغ عشرت دیگر نمییابم
مگر خمیازه بالد بر خود و ساغر برون آرد
بهگلشنگر دهد عرض ضعیفی ناتوان او
به ناز صد رگ گل پهلوی لاغر برون آرد
ز فیض آبله دارد جنونم اوج اقبالی
کهگر بر خاک ره ساید قدم افسر برون آرد
ز بحر بیکناری ناامیدی در نظر دارم
نم اشکی که غواصش سر ازگوهر برون آرد
ندامت سازکن هرجا کنی تمهید پیدایی
که بویگل به صد چاک ازگریبان سر برون آرد
غم اسباب دنیا چیدهای بر دل از این غافل
که آخر تنگی این خانهات از در برون آرد
بهتوفانحوادثچارهها خونشدکنونصبری
به ساحلکشتی ما را مگر لنگر برون آرد
صفاها آخر از عرض هنر زنگار شد بیدل
ز غفلت تا بهکی آیینهات جوهر برون آرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عمیق و حسرتی که از عشق و انتظار در دل دارد، میپردازد. او به حسنی اشاره میکند که هر جا یادش آید، شمعی در دلش روشن میشود. احساس دلتنگی و آرزو دارد که یک اشک او بتواند فیضی به همراه داشته باشد. در ادامه، شاعر از شدت عشقش صحبت میکند و تصاویری از قیامت و فتنهها به تصویر میکشد.
او از ناله و عجز خود میگوید و ترس از آنکه شعله عشقش از خاکستر دلش سر برآورد. همچنین به دیگران اشاره میکند که در این دنیای پر از غم و ناملایمات، او تنها خیال و آرزوهای خود را دارد. شاعر به ناکامیهای زندگی اشاره میکند و امیدوار است که با وجود تمام مصائب، ممکن است راهی برای رهایی پیدا کند.
شاعر در نهایت توانایی خود در هنر و عشق را نه یک موفقیت، بلکه یک دلتنگی و اشتیاق میداند و از غفلت دنیا صحبت میکند که باعث میشود به یاد نداشته باشد که زندگی در حقیقت تنگناهایی را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: من و حسنی که هر بار یاد او در دل زنده میشود، به دوش من همواره صد شمع از اشک چشمانم فرو میریزد.
هوش مصنوعی: در جایی که دو دنیا به هم میپیوندند، من در حسرت به سر میبرم و امیدوارم که نعمت و زیبایی ناشی از یک اشک من را به دنیای بیرون برساند.
هوش مصنوعی: اگر دلِ بزرگ از عشق او تحت تأثیر قرار گیرد، مانند حبابی بر روی آب، سر از آب بیرون میآورد و جوهر عشق را فاش میکند.
هوش مصنوعی: اگر در روز قیامت، او با قد و قامت خود باعث ایجاد فتنه و آشوب شود، آنگاه دلهای مردم به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و صدای آه و ناله آنها به گوش خواهد رسید.
هوش مصنوعی: از شنیدن صدای نالهام بر ضعف و ناتوانیام ترس دارم، نکند این آتش درونی که از خاکستر وجودم برمیخیزد، دوباره شعلهور شود.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که کسی که در این مدرسه در حال تحصیل است، بیشتر از هر چیز دیگری به خاطر خیالات خود با این فضا ارتباط برقرار کرده و موضوعاتی که به ذهنش میآید، برایش ارزشمندتر از مطالب درسی و معمولی است. او در پی تجربههای تازه و رنگین است، طوری که گویی هر بار که صفحهای را ورق میزند، داستانهای جدید و جذابی را از زندگی به دست میآورد.
هوش مصنوعی: در این جا، من دیگر نمیتوانم نشانهای از شادی و خوشی پیدا کنم، جز اینکه خمیازهام را در خود میدانم و شیشهای را که از آن مینوشم، به بیرون بیاورم.
هوش مصنوعی: اگر کسی در باغ گل، از ضعف و ناتوانی خود شکایت کند، گل به ناز و لطافتش صد برابر از او لاغرتر و ضعیفتر است.
هوش مصنوعی: از لطف و تأثیر آبله، دیوانهام و در اوج خوش شانسیام. اگر قدمی بر زمین بگذاری، میتوانی تاجی از سر بیرون بیاری.
هوش مصنوعی: از عمق بیپایان ناامیدی، به یاد دارم نم و قطرهای اشک که غواص بتواند آن را از دل گنجهای دریا بیرون بکشد.
هوش مصنوعی: هر جا که تدبیری برای برطرف کردن غم و پشیمانی بیندیشی، بدان که مانند بوی گل که از چاکهای پیراهن بیرون میآید، احساسات و زیباییهای دل هم به طور طبیعی نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: غم و نگرانیهای دنیایی را بر دل خود جمع کردهای، غافل از این که در نهایت، تنگی و محدودیت این دنیا تو را از در خارج میکند.
هوش مصنوعی: به دلیل مشکلات و چالشهای فراوانی که در زندگی با آنها مواجه هستیم، در حال حاضر تنها امید ما صبر است تا به آرامش برسیم. شاید اگر صبر کنیم و به تلاش ادامه دهیم، بالاخره به ساحل امنی برسیم.
هوش مصنوعی: در نهایت، زیبایی و خلوص آثار هنری تحت تأثیر نادانی و غفلت قرار میگیرد. بیدل، به این نکته اشاره میکند که تا چه زمانی آینه وجود تو میتواند درخشش و عمق خود را حفظ کند و جوهر واقعیاش را نشان دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو چون نوخط شوی طاوس جنت پر برون آرد
تو چون بر هم زنی لب، بال و پر کوثر برون آرد
نباشد سرمه توفیق در هر گوشه چشمی
کجا زاهد سر از خط لب ساغر برون آرد؟
اگر رخسار چون گل را به بالین آشنا سازی
[...]
کسی کو تا ز کار اهل همت سر برون آرد
برد سر در کلاه فقر و از افسر برون آرد
فلک می گیرد آخر هرچه می بخشد، عجب نبود
که موج آب را چون رشته از گوهر برون آرد
به زر دفع حوادث می توان کردن درین گلشن
[...]
مشو دل تنگ چون از عارضش خط سر برون آرد
که این آیینه حسن دیگر از جوهر برون آرد
به شوق آن گل رخسار از بلبل عجب نبود
به رنگ غنچه گر در بیضه بال و پر برون آرد
اگر اشکی فرو ریزم ز مژگان خون می ریزد
[...]
فسردن از مزاج شعله خاکستر برون آرد
تردد چو نفس سوزد ز خود بستر برون آرد
به اشکی کلفت از دل کی توان بردن که دریا هم
یتیمی مشکلست از طینت گوهر برون آرد
فنا هم مایهٔ هستیست ازآفت مباش ایمن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.