زهی نظّاره را ازجلوهٔ حسن تو زیورها
رگ برگگل ازعکس تو درآیینه جوهرها
سر سودایی ما را غم دستارکی پیچد
کههمچون غنچهاز بویت بهتوفانمیرود سرها
به حیرت رفتگانت فارغند از فکر آسودن
که بیداریست خواب ناز این آیینه بسترها
ندارد هیچ قاصد تاب مکتوب محبت را
مگر این شعله بربندیم بر بال سمندرها
شبیگر شمع امیدی برافروزد سیهروزی
زند تاصبح موج شعلهجوش از چشم اخترها
قناعتکوکه فرش دل کند آیینهکردارم
چو چشمحرص تاکی بایدم زد حلقه بر درها
اگر زلف تو بخشد نامهٔ پرواز آزادی
نماند صید مضمون هم به دام خط مسطرها
به چشمآینه تا جلوهگرشد چشم مخمورت
ز مستی چون مژه بریکدگرافتاد جوهرها
همان چون صبح مخمورند مشتاقانگلزارت
نبندی تهمت مستی براین خمیازه ساغرها
گشاد عقدهٔ دل بیگداز خود بود مشکل
که نگشاید به جز سودنگره ازکارگوهرها
حوادث عین آسایش بود آزاده مشرب را
که چین موج دارد ازشکست خویش جوهرها
ادب فرسودهایم ازما عبث تعظیممیخواهی
نخیزد نالهٔ بیمار هم اینجا ز بسترها
سواد نسخهٔ دیدار اگر روشن توان کردن
به آب حیرت آیینه باشد شست دفترها
بهآزادی علم شو دست در دامانکوشش زن
نسیم شعلهٔ پرواز دارد جنبش پرها
دل آگاه نایاب است بیدل کاندرین دوران
نشسته پنبهٔ غفلت به جای مغز در سرها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف ویژگیهای عشق و زیبایی میپردازد و احساسات عمیق عاشقانه را به تصویر میکشد. شاعر به تماشای جلوههای زیبایی محبوبش میپردازد و از تأثیر عمیق آن بر روح و جانش سخن میگوید. او به درد و غم عاشقانهاش اشاره کرده و به جستجوی آزادی و رهایی از قید و بندهای دلباختگی میپردازد. در عین حال، شاعر از نگاه ناامیدانه به زندگی و حسرتی که بر دل عاشق وجود دارد، سخن میگوید و به جستجوی حقیقت و روشنایی در روزهای تاریک اشاره میکند. کل اثر به نوعی دعوت به بیداری و تلاش برای رسیدن به حقیقت و زیبایی در عشق است.
هوش مصنوعی: به چه زیبایی میتوان به تماشای جلوههای زیبایی تو پرداخت، که زیورهای گلها هم از انعکاس وجود تو در آینه به چشم میخورند.
هوش مصنوعی: غم و اندوه ما به حدی عمیق و فراگیر است که مانند غنچهای که از بوی خوش تو برمیخیزد، در میان طوفانها و ناملایمات، به سرگردانی دچار میشود.
هوش مصنوعی: بگذران روزهای خود را بدون نگرانی و آسایش، زیرا بیداری در واقع نوعی خواب عمیق و آرامش است که در این محیط دلپذیر وجود دارد.
هوش مصنوعی: هیچ پیامآوری نمیتواند بار احساسات عاشقانه را بدوش بکشد، مگر اینکه این شعلۀ عشق را بر بال پرندگان افسانهای بیفروزیم.
هوش مصنوعی: اگر شمع امیدی در دل شب روشن شود، سیاهیها را کنار میزند و تا صبح نوری از موجهای شعله در چشمان ستارهها میرقصد.
هوش مصنوعی: قناعت، آن آرامشی است که دل را شاد و خالی از حرص میکند. وقتی که رفتارم مانند آیینهای خالص باشد، دیگر چرا باید همیشه به در دیگران در بزنم و خواهان چیزهای بیشتر باشم؟
هوش مصنوعی: اگر موهای تو باعث شوند که نامهای برای پرواز نوشته شود، دیگر هیچ چیز نمیتواند در دام واژهها گرفتار شود.
هوش مصنوعی: وقتی که چشم زیبای تو در آینه جلوهگر میشود، چشمهای مست و سرخوش من به خاطر تو مانند مژهای که به زمین بیفتد، ریخت و رنگش تغییر میکند.
هوش مصنوعی: عاشقان باغ گل مانند صبحی هستند که هنوز مست و سرمستاند. تو نباید به این خواب آلودگی و بیحالی آنها نسبت مستی و شیدایی بدهی.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این موضوع اشاره میکند که مشکلات احساسی و درونی انسانها به سادگی حل نمیشود. برای حل این مشکلات، باید از راههای خاص و پیچیدهای بهره برد که این راهها به مانند گشودن گرهای سخت در کار با ارزشها و گوهرهای درونی انسان هستند. به عبارتی، تنها افرادی که مهارت و توانایی لازم را دارند میتوانند به درستی به حل این مسائل بپردازند و احساسات را آزاد کنند.
هوش مصنوعی: آزادگان وقتی با حوادث و چالشها روبهرو میشوند، آرامش را در آن مییابند، زیرا این چالشها به نوعی از شکست خودشان، جوهر و اصالت وجودشان را میسازند.
هوش مصنوعی: ما دیگر ادب را از دست دادهایم، پس انتظار بیمورد احترام و عظمت از ما نداشته باش. در اینجا حتی صدای نالهی بیماران هم از بسترهایشان بلند نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم اثر دیدار را روشن کنیم، باید آن را به گونهای جلوه دهیم که همچون آبی باشد که شفافیت و حیرت را به آینه میآورد و موجب پاکی و تازگی دفترها میشود.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به آزادی، باید به علم و دانش توجه کرد و با تلاش و کوشش فعالیت کنیم. مانند نسیمی که شعلهای را به پرواز در میآورد، تلاش ما نیز میتواند باعث پیشرفت و ترقی شود.
هوش مصنوعی: دلهای آگاه در این زمان کمیاب هستند؛ چرا که مردم غفلت را جایگزین درک و فهم واقعی کردهاند و مانند پنبهای در سرها نشستهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همیریزد میان باغ، لؤلؤها به زنبرها
همیسوزد میان راغ، عنبرها به مجمرها
ز قرقویی به صحراها، فروافکنده بالشها
ز بوقلمون به وادیها، فروگسترده بسترها
زده یاقوت رمانی به صحراها به خرمنها
[...]
هوا اکنون نهد بر گلبن از زنگار افسرها
صبا اکنون کشد در باغ از شنگرف چادرها
سحاب اکنون بیالاید کف گلبن بحناها
نسیم اکنون بیاراید رخ بستان بزیورها
بسان دیده وامق بگرید ابر برگلها
[...]
ز گلها، سروها را دورمنشان ای چمن پرور
که دایم شیشه ها را جا بود نزدیک ساغرها
ز مروارید شبنم، تاکهای سبز پیراهن
کنند آرایش دخترچه های خود چو مادرها
چو آن سرو سهی قامت به سیر کوچه باغ آید
[...]
ز برق تیغ ابرویت فتاد آتش به کشورها
مه نو گشت میل آتشین در چشم اخترها
گرفتار تن خاکیست روح از پستی همت
به دام افتاده است این مرغ از کوتاهی پرها
ندارد مادر از تأدیب فرزند خود آسایش
[...]
زهی از بادهٔ شوق تو ساغر کاسهٔ سرها
نهان در هر دل از شور تمنای تو محشرها
به باغ از جلوهٔ رنگین فروزی آتش رشکی
که دود از گل گل طاووس برخیزد چو مجمرها
به بحر خون، تپیدنهای دلها کی عبث باشد؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.