گنجور

 
بیدل دهلوی

داغ بودم‌که چه خواهم به غمت انشا کرد

نقطهٔ اشک‌، روان‌گشت و خطی پیداکرد

نقش نیرنگ جهان در نظرم رنگ نیست

در تمثال زدم آینه استغنا کرد

سعی مغرور ز عجزم در آگاهی زد

خواب پا داشتم از آبله مژگان واکرد

فطرت سست ‌پی از پیروی وهم امل

لغزشی خورد که امروز مرا فردا کرد

می‌شمارم قدم و بر سر دل می‌لرزم

پای پر آبله‌ام کارگه مینا کرد

دل بپرداز و طرب‌ کن‌ که درین تنگ فضا

خانهٔ آینه را جهد صفا صحرا کرد

گرد پرواز در اندیشه پری می‌افشاند

خاک‌ گشتن سر سودایی ما بالا کرد

حسن هرسو نگرد سعی نظرخودبینی است

آنچه می‌خواست به آیینه‌ کند با ما کرد

کلک نقاش ازل حسن یقین می‌پرداخت

نقش ما دید و به‌ سوی تو اشارت ها کرد

عشق ازآرایش ناموس حقیقت نگذشت

کف ما را نمد آینهٔ درباکرد

هیچکس ممتحن وضع بد و نیک مباد

نسخهٔ حیرت ما طبع فضول اجزا کرد

بیدل از قافلهٔ ‌کن‌فیکون نتوان یافت

بار جنسی‌ که توان زحمت پشت پا کرد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ناصر بخارایی

دود دل آتش پنهان مرا پیدا کرد

راز سر بستهٔ گل باد صبا رسوا کرد

سبزهٔ خط تو تا بر لب شیرین بدمید

همچو فرهاد دلم را هوس صحرا کرد

همت من همه بر قامت و بالای شماست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصر بخارایی
کلیم

بلبل قدس وداع چمن دنیا کرد

بال پرواز سفر بیشتر از گل وا کرد

خار گلزار وطن دامن انسش بکشید

هر که درگلشن پرخار جهان مأوا کرد

شیشه زندگی قدسی اگر خورد بسنگ

[...]

صائب تبریزی

غنچه راز مرا آه به ناخن وا کرد

خنده چاک، گریبان مرا رسوا کرد

زخم از پهلوی من طرف نمایان بربست

داغ در سینه من چشم تماشا وا کرد

گریه تلخ مرا خنده او شیرین ساخت

[...]

واعظ قزوینی

نتوانست ز بس ضعف بدندان جا کرد

گره لقمه ام از شیشه روزی وا کرد

فیض گمنامیم این بس که ز خلوتگه فقر

شغل دنیا نتوانست مرا پیدا کرد

سایه بال هما بود بلای سیهی

[...]

آشفتهٔ شیرازی

از که نالم که چنین یا که چنان با ما کرد

نَفسِ خودکامِ هوس‌پیشه مرا رسوا کرد

موج شهوت ز ازل کشتی عشقت بشکست

جست طوفان و مرا غرقهٔ این دریا کرد

عشق پنداشتم و رفتمش از پی با سر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از آشفتهٔ شیرازی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه