گنجور

 
بیدل دهلوی

نیاز نامهٔ ما عرض سجده عنوانیست

ز خامه آنچه برون ریخت نقش پیشانیست

درین جریده به تسخیر وحشیان خیال

صریر خامه نفس‌سوزی پریخوانیست

سروش انجمن عشق این ندا ‌دارد

که هر چه می‌شنوی نغمهٔ تو می‌دانیست

چه جلوه‌ها که از این انجمن نمی‌گذرد

تو فال آینه زن گر دماغ حیرانیست

مجاز پردهٔ ناموسی حقیقت توست

به هوش باش ‌که زیر لباس عریانیست

دمیده‌ایم چو صبح از طبیعت وحشت

غبار ما همه آثار دامن‌فشانیست

عدم توهم هستی‌ست هرچه باداباد

رسیده‌ایم به آبادیی که وبرانیست

به پیچ و تاب نفس دل مبند فارغ باش

که این غبار تپش‌ کاکل پریشانیست

غرور شیوهٔ اهل ادب نمی‌باشد

سری ‌که موج‌ گهر می‌کشد گریبانیست

قماش فهم نداریم ورنه خوبان را

اتوی پیرهن ناز چین پیشانیست

به جزر و مد تلاطم سبب مخواه و مپرس

محیط سودن کفهای ناپشیمانیست

غبار مهلت هستی کسی چه بشکافد

ز خاک می‌شنویم اینکه باد زندانیست

مکن تهیهٔ آرایش دگر بیدل

چراغ محفل تسلیم چشم قربانیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
انوری

ز مردمان مشمر خویش را به هیات و شکل

که مردمی نه همین هیکل هیولا نیست

به حسن ظاهر و باطن مسلمت نکنند

که این دو هم ز صفتهای روح حیوانیست

وگر تو گویی نطقست مر مرا گویم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

بزرگوارا دانی که نه ز تقصیرست

اگر دعا گو بر درگه تو پیدا نیست

ز روی ظاهر و صورت رهی گر آنجا نیست

رواست؛ زانکه بصورت رهی گرانجا نیست

مجد همگر

تو را چو در همه عالم به حسن یکتانیست

ازان به حال منت هیچگونه پروا نیست

تو را به ماه درخشنده نسبتی نکنم

که ماه را رخ گلگون و چشم شهلا نیست

غریب نیست که روی تورشک خورشید است

[...]

سعدی

شهی که پاس رعیت نگاه می‌دارد

حلال باد خراجش که مزد چوپانیست

وگر نه راعی خلق است زهرمارش باد

که هر چه می‌خورد او جزیت مسلمانیست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
ابن یمین

بحسن روی تو خورشید عالم آرانیست

بلطف رسته دندان تو ثریا نیست

توئی چو سرو ولی سرو ماهرخ نبود

توئی چو ماه ولی ماه سرو بالا نیست

ز جان غلام قد همچو سرو آزادت

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه