عالم از چشم ترم شد میفروش
زین قدح خمخانهها آمد به جوش
آسمان عمریست مینای مرا
میزند بر سنگ و میگوید: خموش
بس که گرم آهنگساز وحشتم
نقش پایم چون جرس دارد خروش
طینت دانا و بیباکی خطاست
چشمهٔ آیینه را محو است جوش
جمع نتوان کرد با هم عشق و صبر
راست ناید میکشی با ضبط هوش
عشق زنگ غفلت از ما میبرد
سایه را خورشید باشد عیب پوش
عقل و حس با هم دوات خامه اند
از زبان است آنچه میآید بهگوش
زین محیط از هرزهتازیها چو موج
میبرد خلقی شکست خود به دوش
همچو شمع از سر بریدن زندهایم
بیش از این فرقی ندارد نیش و نوش
گر نباشد شعله خاکستر بس است
جستجوها خاک شد در صبر کوش
در سخنچینی حلاوت مشکل است
فهم کن از تلخکامیهای گوش
خاک گشتی بیدل از افسردگی
خون منصوری نیاوردی به جوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالاتی از عشق، خاموشی و ناپایداری زندگی میپردازد. شاعر از تاثیر عشق و موانع آن بر وجود خود سخن میگوید و به نوعی در جستجوی معنا و آرامش در دل بیقراریهاست. او تجربههای عاطفی و عواقب آنها را به تصویر میکشد و به استفاده از عقل و حس برای درک زندگی اشاره میکند. عشق را همچون زنگ غفلت میداند که انسان را از مسیر خود دور میکند و در نهایت به نیازی برای وجود شعله و امید در دل نیز اشاره میکند. شاعر با توصیفاتی از موهبت و سرزندگی، به تلخیهای زندگی و چالشهای آن میپردازد و بر تلاش برای یافتن معنا در این چالشها تأکید میکند.
هوش مصنوعی: عالم و هر چیزی که در آن وجود دارد، به خاطر اشکهایی که من ریختم و حالتی که پیدا کردم، تحت تأثیر قرار گرفته است. میفروش نیز به خاطر این احساسات، از شراب در دستش به جوش و خروش آمده و به زندگیام مشغول شده است.
هوش مصنوعی: آسمان مدتهاست که با زدن مینا به سنگ، مرا به سکوت دعوت میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر شدت و جذابیت موسیقی آهنگساز، احساس میکنم که پاهایم مانند زنگ پرصدا به صدا درآمده و هیجان خاصی را در من ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: خصلت فرد باهوش و شجاع نباید منحرف شود، زیرا مانند چشمهای است که در آن تصویر واضح و روشنی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: عشق و صبر هرگز با هم جمع نمیشوند؛ در واقع، نمیتوانی بهطور همزمان عاشق باشی و صبر کنی. وقتی عشق در وجودت زبانه میکشد، باید از همه چیز غافل شوی و نسبت به اطرافت بیتوجه باشی.
هوش مصنوعی: عشق ما را از خواب غفلت بیدار میکند و مانند خورشیدی است که نقایص و عیبهای ما را میپوشاند.
هوش مصنوعی: عقل و حس مانند دوات و قلم عمل میکنند و آنچه را که از زبان میشنویم، ناشی از این دو وسیله است.
هوش مصنوعی: در این فضا، به دلیل بینظمیها و رفتارهای ناپسند، همانند موجی که مردم را با خود میبرد، افرادی نیز با بار شکست خود به دوش میآیند.
هوش مصنوعی: ما مانند شمعی هستیم که با قطع شدن سرش همچنان روشن میماند. در واقع، فرقی بین تلخی و شیرینی زندگی نمیکند و ما همچنان در هر حالتی زندهایم.
هوش مصنوعی: اگر آتش وجود نداشته باشد، خاکستر کافی است. پس جستجوی تو بیهوده است؛ صبر کن و تن به خاک بده.
هوش مصنوعی: در گفتوگوها، درک شیرینیها دشوار است؛ از آن تلخیهایی که در گوشهاست، بفهمید.
هوش مصنوعی: در اثر غم و اندوه، مانند خاکی شدهای و هیچ نشانی از شور و شوق در تو نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خراسان آن خورِ طاووس وش
سوی خاور میخرامد شاد و خوش
خونم از تشویر تو آمد به جوش
ناجوان مردی بسی کردم بپوش
عقل آمد عاشقا خود را بپوش
وای ما ای وای ما از عقل و هوش
یا برو از جمع ما ای چشم و عقل
یا شوم از ننگ تو بیچشم و گوش
تو چو آبی ز آتش ما دور شو
[...]
ای لبت عقلم به غارت داده دوش
وی دو چشم مستت از من برده هوش
تاختن کردی چو یاغی بر سرم
در چریک صبرم افکندی خروش
نا شکیبایی و بی صبری ببرد
[...]
هوشیار و مست و گویا و خموش
گاه جمله چشم و گاهی جمله گوش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.