ازین صحرای بیحاصل دگر با خود چه بردارم
نگاه عبرتی همچون شرر زاد سفر دارم
محبت تا کجا سازد دچار الفت خویشم
به رنگ رشتهٔ تسبیح چندین رهگذر دارم
مده ای خواب چون چشمم فریب از بستن مژگان
کزین بالین پر پرواز دیگر در نظر دارم
نه برق شعلهای دارم نه ابر شوخی دودی
چراغ انتظارم پرتوی در چشم تر دارم
ندارد رنگ پروازم شکست از ناتوانیها
چو ابرو در خم چین اشارت بال و پر دارم
به لوح وحدتم نقش دویی صورت نمیبندد
اگر آیینهام سازد همان حیرت به بر دارم
سویدای دل است این یا سواد عالم امکان
که تا وا میکنم چشمی غباری در نظر دارم
مجو صاف طرب از طینت کلفت سرشت من
کف خاکم غبار از هر چهگویی بیشتر دارم
نمیگردد فلک هم چاره فرمای شکست من
به رنگ موی چینی طرفه شام بیسحر دارم
دماغ غیرت من طرفی از سامان نمیبندد
ز اسباب تجمل آنچه من دارم حذر دارم
سراغم میتوان از دست بر هم سوده پرسیدن
رم وحشی غزال فرصتمگرد دگر دارم
نشد سعی غبارم آشنای طرف دامانی
چو مژگان بر سر خود میزنم دستیکه بر دارم
توانم جست از دام فریب این چمن بیدل
چوشبنمگر به جایگام من هم چشم بردارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات و تفکرات عمیق خود پرداخته است. او از بیتفاوتی و بیحاصلی زندگی میگوید و به تجربههای خود و محبتهایی که دریافت کرده اشاره میکند. شاعر از عدم توانایی در پرواز و شکستهایش صحبت میکند و به ناتوانیهای خود در کسب شادی و طرب اشاره دارد. او میگوید که در زندگیاش، به جای زیبایی و روشنایی، غم و غبار وجود دارد و نسبت به تجمل و ظاهرسازیهای بیمحتوا بیتوجه است. در نهایت، شاعری اصرار دارد که میتواند از دام فریب خارج شود و سرنوشت خود را تغییر دهد.
هوش مصنوعی: در این دنیا که بیثمر و بیثمر است، چه چیزی با خود ببرم؟ تنها نگاهی عبرتآمیز دارم که همچون آتش، مرا در سفر همراهی میکند.
هوش مصنوعی: محبت تا چه حد میتواند انسان را تحت تأثیر قرار دهد؟ من به شدت به دیگران وابستهام و در این مسیر مانند دانههای تسبیح، افرادی را در زندگیم دارم که در حال عبور هستند.
هوش مصنوعی: نگذار در خواب بروم، چون چشمانم با بستن مژگان فریب میخورد. از این بستر به زودی به سوی دیگر پرواز میکنم و دنیای جدیدی را در نظر دارم.
هوش مصنوعی: من نه آتش سوزانی دارم و نه ابرهای آرامشبخشی که دودی از چراغ انتظارم بالا ببرند، تنها نوری در چشم پر از اشک من وجود دارد.
هوش مصنوعی: من مانند ابرو که در چین و خم خود اشارهای دارد، به خاطر ناتوانیهایم پرواز نمیکنم و رنگی از پرواز ندارم، اما همچنان نشانههایی از بال و پر در درونم احساس میکنم.
هوش مصنوعی: در صفحه وجود من، هیچ نشانی از دوئی نقش نمیبندد، اگر آیینهای باشد که همان حیرت را در آغوشم بگیرد.
هوش مصنوعی: دل من مملو از اندیشهها و احساساتی است که وقتی به آنها فکر میکنم، تصویری از دنیای ممکن در ذهنم میآید و این تصویر همیشه با نوعی ابهام و تاریکی همراه است.
هوش مصنوعی: به دنبال شادی و شادابی نباش، زیرا سرشت من از خاک و مواد اولیهای است که خود را در زندگی نشان میدهد. من از هر چیزی که بتوانی تصور کنی، بیشتر از آن دارم.
هوش مصنوعی: آسمان برای رفع مشکل من هیچ کاری نمیکند، و من در این شب بیسحر، دلم به زیبایی موی چینیها خوش است.
هوش مصنوعی: غرور و غیرت من به هیچ چیزی از تجملات و زرق و برق اهمیت نمیدهد. من از آنچه دارم به خوبی محافظت میکنم.
هوش مصنوعی: میتوانی از کسانی که دست به هم زدهاند و دعا میکنند، بپرسی که من کجا هستم. مانند غزالی که در بیابان میدود و فرصت دیگری برای من نیست.
هوش مصنوعی: تلاشهای من در آشنا شدن با غبار زندگی ثمر نداد، به همین خاطر همچون مژگان که بر روی چهرهام میزنم، دستم را به سوی چیزی میبرم که از آن دور هستم.
هوش مصنوعی: من میتوانم از دام فریب این باغ رها شوم، اگر به جای قدمهایم، چشمهایم را هم بردارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من از پیوستگان دل غریبی در سفر دارم
که بیاو آتش اندر جان و ناوک در جگر دارم
ز حال خود خبر دارم نکرد آن ماه و زین غصه
حرامست ار ز حال خود سر مویی خبر دارم
مرا تا او برفت از در نیامد در نظر چیزی
[...]
خیال لعل میگون تو دائم در نظر دارم
چو ساغر سینهای پرخون و چشمی پرگهر دارم
فروغ عارضت ماه است، با وی عشق میورزم
درخت قامتت سرو است، زو امیدِ بر دارم
نه بی مرغول مشکینت شبی را روز میخواهم
[...]
خبر از دل اگر پرسی منم کز دل خبر دارم
به چشم من ببین رویش که دائم در نظر دارم
منم صوفی ملک دل که باشد شکر او وردم
منم عطار شهر جان که در دکان شکر دارم
مروا ی عاشق صادق که من معشوق جانانم
[...]
من آن گنجم که در باطن هزاران گنج زر دارم
من آن بحرم که در دامن به دریاها گهر دارم
من آن معشوق پنهانم که سرگردان عشق خود
چو چشم دلبران عاشق بسی صاحب نظر دارم
من آن چرخ پرانوارم در اقلیم الوهیت
[...]
من از گلهای خون دل از آن رخساره تر دارم
که از دست رقیب خار خاری در جگر دارم
مرا گویی که یارت کیست خواهم دیگری گویم
ولی دل ندهم گفتن که من یار دگر دارم
همی خواهم که ره یابم درون سینه مردم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.