از جیب هزار آینه سر بر زدهای باز
ایگل ز چه رنگ این همه ساغر زدهای باز
تمثال چه خون میچکد از آینه امروز
نیش مژهای بر رگ جوهر زدهای باز
در خلوت شرمت اثر ضبط تبسم
قفلیست که بر حقهٔ گوهر زدهای باز
افروختهای چهره ز تاب عرق شرم
در کلبهٔ ما آتش دیگر زدهای باز
مجروح وفا بیاثر زخم، شهید است
کم بود تغافلکه تو خنجر زدهای باز
ای خط، ادبیکن، مشکن خاطر رنگش
زین شوخ زبانی به چه رو سر زدهای باز
با تیرهدلی کس نشود محرم چشمش
ای سرمه چرا حلقه بر این در زدهای باز
احرام گلستان تماشای که داری
ای دیده به حیرت مژهای بر زدهای باز
خون کرد دلت سعی فسردن، چه جنون است
خاکی و به آرایش بستر زدهای باز
بیدل چه خیال است در این راه نلغزی
اشکی و قدم بر مژهٔ تر زدهای باز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احوالات عاشق و معشوق میپردازد و از عواطف و حسرتهای عاشقانه سخن میگوید. شاعر با استفاده از تمثیلها و تصاویر زیبا به بیان زخمهای عشق، جوانب شرم و زیبایی معشوق، و همچنین تضادهای درونسازیش میپردازد. احساسات پیچیدهای مانند عشق، درد و زیبایی در این متن حضور دارند و شاعر به چالشهای عاشقانه اشاره میکند، به ویژه این که چگونه معشوق با رفتار و نگاهش احساسات عاشق را تحت تأثیر قرار میدهد. در نهایت، شعر به تبیین این مسأله میپردازد که عشق میتواند هم سوزاننده و هم زیبا باشد.
هوش مصنوعی: تو با زیبایی خودت به ما مینمایی و مثل هزار آینه درخشان شدهای. ای گل، دلیل اینکه این همه شراب به چهرهات آمده چیست؟
هوش مصنوعی: چهرهای که امروز در آینه دیده میشود، چنان از درد و مصیبت به نظر میرسد که انگار زخم عمیقی به جانش نشسته و خون میریزد. این تصویر به شدت تحت تأثیر و تألمی عمیق است که ناشی از ضربهای ناگهانی و قوی است.
هوش مصنوعی: در تنهایی تو، شرم تو نشانهای است از یک لبخند که مانند قفلی بر روی جواهرات درونیات بسته شده است.
هوش مصنوعی: تو با چهرهای درخشان و پر از شرم به خانهام آمدهای و دوباره شعلهای دیگر از عشق و هیجان را در دل من برافروختهای.
هوش مصنوعی: اگر کسی وفادار باشد و زخمهای دل او بر اثر بیتوجهی دیگری باشد، او در واقع زخمی و شهید عشق است. طعنهای که به او زدهاند، دردی را ایجاد کرده که نشان میدهد فراموشی نسبت به ادب و محبت میتواند عواقب بدی به همراه داشته باشد.
هوش مصنوعی: ای خط زیبا و خوشنقش، نگذار که دل من به خاطر این شوخیهای تو شکسته شود. چرا دوباره با این طرز نوشتار خود به دلم زخم زدهای؟
هوش مصنوعی: هیچکس با دل غمگین و تیره نمیتواند به درون دل کسی راه پیدا کند. ای سرمه، چرا به این در زدی در حالی که دل را اینگونه نمیتوان به دست آورد؟
هوش مصنوعی: ای چشم، تو که با شگفتی و تعجب در حال تماشا هستی، گویی که در باغی پر از گل قدم گذاشتهای و در اینجا یک دانه مژه نیز به حالت حیرت در آمده است.
هوش مصنوعی: دل خود را از تلاش برای به دست آوردن چیزی خالی کردهای و این چه دیوانگی است که با وجود خاکی بودن، دوباره خود را به زینت و زیور میآرایی.
هوش مصنوعی: بیدل، چه توهمی داری! در این راه، نه به شکلی بیافت، فقط اشکی بر چشمان مرطوبت ریختهای و دوباره قدم برداشتی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلفین سیه خم به خم اندر زدهای باز
وقت من شوریده به هم بر زدهای باز
زان روی نکو چشم بدان دور که امروز
بر مه زدهای طعنه و در خور زدهای باز
از غالیه رسمی زدهای بر گل و شکر
[...]
جامی مگر از بزم حیا در زدهای باز
کاتش به دل شیشه و ساغر زدهای باز
آن زلف پریشان زدهای شانه ندانم
بر دفتر دلها ز چه مسطر زدهای باز
برگوشهٔ دستار تو آن لالهٔ سیراب
[...]
شورچه شرابی ست که بر سر زده ای باز
جامی مگر از بادهٔ اخگر زده ای باز
ساغر زده رسوا شود از خفتگی چشم
از چشم تو پیداست که ساغر زده ای باز
جامی زده ای باز از آن آب چو آذر
[...]
مستانه بسر میکده را در زده ای باز
وز باده معنی دو سه ساغر زده ای باز
درپای خم افتاده ای از تاب می ناب
یا خیمه بسر چشمه کوثر زده ای باز
از خاک و ز خشت است گرت بستر و بالش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.