گنجور

 
بیدل دهلوی

جز‌خون‌دل ز نقد سلامت به دست نیست

خط امان شیشه به غیر از شکست نیست

آرام عاشق آینه‌پردازی فنا‌ست

مانند شعله‌ای‌که زپا تا نشست نیست

خلقی به وهم خویش پرافشان وحشت است

لیک آنقدر رمی‌که‌کس از خویش رست نیست

بنیاد عجز ریختهٔ رنگ سرکشی‌ست

در طره‌ای‌که تاب ندارد شکست نیست

ماییم و سرنگونی ازپا فتادگی

در وادیی‌که نقش قدم نیز پست نیست

جمعیت حواس در آغوش بیخودی‌ست

ازهوش بهره نیست‌کسی راکه مست نیست

دیوانگان اسیر خم و پیچ وحشتند

قلاب ماهیان تو موج است شست نیست

دل صید شوق و دیده اسیر خیال توست

ویرانه‌کشوری‌که به این بند و بست نیست

عالم فریب دیدهٔ عاشق نمی‌شود

آیینهٔ خیال تو صورت‌پرست نیست

آسودگی چگونه شود فرش عافیت

پای مراکه آبله هم زیردست نیست

بیدل بساط وهم به خود چیده‌ام چو صبح

ورنه ز‌جنس‌هستی من‌هرچه‌هست‌نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
اوحدی

ای مدعی، دلت گر ازین باده مست نیست

در عیب ما مرو، که ترا حق به دست نیست

بگشای دست و جان و دلت را بیه اد دوست

ایثار کن روان، که درین راه پست نیست

با محتسب بگوی که: از قاضیان شهر

[...]

اهلی شیرازی

سر رشته وجود کسی را بدست نیست

جز واجب الوجود دگر چه هست نیست

ما شیشه ایم و سنگ اجل در کمین ماست

واحسرتا که چاره بغیر از شکست نیست

در عالم خرابه نشستن هوس مکن

[...]

صائب تبریزی

این بنای عالم خاک از شکست نیست

پستی عمارتی است که آن را نشست نیست

از برگریز مردم بی برگ ایمنند

رنگ شکسته را خطری از شکست نیست

پرواز می کند به پر و بال آفتاب

[...]

فیاض لاهیجی

همتای تو به عالم بالا و پست نیست

مثل تو در بهشت ندانم که هست؟ نیست

سیدای نسفی

پیمانه یی که باده ندارد شکستنیست

دستی که نیست مصدر ایجاد بستنیست

زلفی که صرف شانه کند عمر کنده به

دامی که صید زنده نگیرد گسستنیست

امروز رخت خود بنه ای خضر ره در آب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه