بعد کشتن نیز پنهان نیست داغ بسملم
روشنست از دیدهٔ حیران چراغ بسملم
رنگ دارد آتشی از کاروان بوی گل
میتوان از موج خون کردن سراغ بسملم
پر فشانیهای یأس آخر به تسکین میکشد
عافیت مفتست اگر باشد دماغ بسملم
منفعل بود از شراب عاریت مینای من
رفتن خون ناگهان پرگرد ایاغ بسملم
باغ اقبالست گر بخت سیاهم خون شود
صد هما طاووس حیرت از کلاغ بسملم
تیغ نازت آستین میمالد از جوهر چرا
یک تپیدن میکند خامش چراغ بسملم
جنس دیگر چیست تا از دوستان باشد دریغ
تیغ قاتل هم ز خون نگریست داغ بسملم
دستگاه راحتم منتکش اسباب نیست
در پر خویشست بالین فراغ بسملم
حیرتم دیدی ز سیر عالم رازم مپرس
خار مژگان چیدهام، دیوار باغ بسملم
شوق تا از پر زدن واماند صبح نیستی است
بینفس خاموش میگردم چراغ بسملم
موج با صد بال وحشت قابل پرواز نیست
جز تپیدن بر نمیدارد چراغ بسملم
چشم قربانی ندارد احتیاج مردمک
باده بیدرد است بیدل در ایاغ بسملم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حالات درونی و احساسات عمیق شاعر میپردازد. شاعر از داغی که پس از کشتن بر جای میماند سخن میگوید، و توضیح میدهد که رغم درد و یأس، هنوز حس زنده بودن و جستجوی آرامش در او وجود دارد. او اشاراتی به زیباییهای طبیعت و تضادهایی که با غم و اندوه او همراه است، میکند. در این مسیر، شاعر در تلاش است تا از دردهای خود بکاهد و به تعبیرات مختلفی از وجود خود پرداخته و در نهایت به بیخبری و خاموشی میرسد. احساساتی از مانند حیرت، اندوه و جستجوی معنا در زندگی در این شعر به وضوح وجود دارد.
هوش مصنوعی: پس از کشته شدن، جای زخم من پنهان نیست و نشانهٔ درد و غم من به وضوح از چشمان حیرت زدهام نمایان است.
هوش مصنوعی: شعلهای از کاروان در حال حرکت رنگی خاص دارد و بوی گل را میتوان از جریانی که به خون میانجامد، حس کرد. این جمله بیانگر زیبایی و دلانگیزی است که در میان درد و رنج وجود دارد.
هوش مصنوعی: یأس و ناامیدی در نهایت باعث آرامش میشود؛ اگرچه زندگیام به راحتی میگذرد، اما من دچار درد و رنج هستم.
هوش مصنوعی: شراب مدیونی باعث شده که حال و هوای من تغییر کند و ناگهان خون از بدنم بریزد، گویی که به شدت زخمی شدهام.
هوش مصنوعی: اگر بخت من نیکو باشد، باغ خوشبختی را تجربه میکنم، اما اگر بخت من تیره و تار باشد، حتی با وجود اینکه من پرندهای زیبا و شگفتانگیز هستم، باز هم دچار شگفتی و حیرت میشوم و احساس بیچارهگی میکنم.
هوش مصنوعی: تیغ زیبایت به آستینم میمالد، اما دلیلش چیست که چراغ وجودم به خاطر تپش قلبم خاموش است؟
هوش مصنوعی: دوستان واقعی چه نوع چیزی میتوانند باشند که حتی تیغ قاتل نیز از دیدن خون احساس ناراحتی میکند و داغی از درد بر دل من میگذارد؟
هوش مصنوعی: آرایش و سامانی که به آن عادت کردهام، به خاطر پروردگار نیست، بلکه در درون خودم آرامشی دارم که انرژیام را تجدید میکند.
هوش مصنوعی: در شگفتی من از حرکت و تغییرات جهان سؤال نکن. من اشکهایم را چون خارهایی در چشمانم دارم و دیوار باغ وجودم پر از زخمها و دردهاست.
هوش مصنوعی: علاقهام تا زمانی که صبح نیامده و پرواز نکنم، به گونهای است که در خاموشی و بینفسی به سر میبرم؛ مانند چراغی که به خاطر شدت درد خاموش شده است.
هوش مصنوعی: موج با وجود وحشت و اضطرابش نمیتواند پرواز کند و فقط اشکالی از زندگی را نشان میدهد که همچون چراغی در تاریکی میتپد.
هوش مصنوعی: چشم قربانی نیازی به مردمک ندارد، چرا که شراب بیدرد است. بیدل، در حالتی شبیه به کسالت و تحمل درد، ایستاده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.