تحیر سوخت پروازم فسردن کرد پامالم
به زیر آسمان در بیضه خون شد شوخی بالم
نه پروازم پر افشانی، نه رفتارم قدم سایی
غباری در شکست رنگ دارم،گردش حالم
تمنایی نمیدانم، تو لایی نمیفهمم
جبین نالهای بر آستان درد میمالم
شرار بیدماغم رنج فرصت برنمیدارد
چه امکانست سازد عمر پامال مه و سالم
تب شوقت چه آتش پخت در بنیاد شمع من
که شد سرمایهٔ هستی سراپا حرف تبخالم
ز درد نارساییهای پروازم چه میپرسی
چو مژگان در ازل این نامه واکردند از بالم
نوای درد دل نشنیدهاند آخر درین محفل
شکستی کاش میشد ترجمان رنگ احوالم
ز وضع خامش من حیرت دیدار میجوشد
ادب سازم نفس میکاهم و آیینه میبالم
خمار وصل و خرسندی بجوش ای گریه تا گریم
اسیر عشق و بیدردی ببال ای ناله تا نالم
ندانم گلفروش باغ نیرنگ کیام بیدل
هزار آیینه دارد در پر طاووس تمثالم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساسات متزلزل و دردناک خود صحبت میکند. او به تحیر و سردرگمی ناشی از عدم موفقیت در پرواز (یعنی در زندگی و عشق) اشاره میکند. تحت آسمان، او احساس غم و ناامیدی میکند و حس میکند که نمیتواند نه پرواز کند و نه در حرکت باشد. در عین حال، او از آتش شوق و عشق خود رنج میبرد که برایش طاقتفرسا شده است. این احساسات را با نالهها و دردهای درونی خود ابراز میکند. در نهایت، او به وضع خاموش و حیرتانگیز خود اشاره میکند و به دنبال شکستن سکوت و بیان حالش است. شاعر خود را در دام عشق و احساسات گرفتار میبیند و از وجود خویش سردرگم و نگران است.
هوش مصنوعی: سرگشتگی و سردرگمی باعث شده است که پرواز من به زمین بیفتد. زیر آسمان، به گونهای عجیبی، حالتی غمانگیز به من دست داده است و در این وضعیت، احساس میکنم که بال و پرم به شدت آسیب دیدهاند.
هوش مصنوعی: نه قدرت پرواز دارم و نه رفتاری آرام. من فقط در لحظاتی از زندگی خود، غباری از شکست و رنگ را حمل میکنم که نشاندهنده حال و روز من است.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه آرزویی دارم، تو را نمیفهمم، فقط به خاطر درد دل خودم بر آستان تو ناله میکنم.
هوش مصنوعی: آتش درون من به شدت شعلهور است و فرصتی برای رنج کشیدن ندارم؛ آیا ممکن است که عمری را که از میان میرود، به خوبی بگذرانم؟
هوش مصنوعی: تب شوق تو چنان شعلهای در وجودم روشن کرده که پایه و اساس وجود من شده است و اکنون تمام هستیام را به حرفهای سرد و بیمعنا تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: از درد ناکامیهای پروازم چه سوالی میکنی؟ وقتی که در آغاز، مژگان این داستان را از بالهایم گشودند.
هوش مصنوعی: در این محفل کسی صدای دردهای من را نمیشنود. ای کاش میتوانستم حال و روز خود را به گونهای بیان کنم که دیگران بفهمند.
هوش مصنوعی: از سکوت و حالت من، حیرت و شگفتی در دیدار به وجود میآید. به همین دلیل، سعی میکنم خودم را مهار کنم و با دقت به خودم نگاه کنم و خود را مرتب و منظم نگهدارم.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حالتی شاداب و سرشار از عشق صحبت میکند و از گریهاش به عنوان نشانهای از آزادی و شوق یاد میکند. او از اشتیاقش برای بیان احساسات و دردهای عاشقانهاش میگوید و از نالهاش میخواهد که به او کمک کند تا صدای دلش را به گوش دیگران برساند. این ابراز احساسات نشاندهندهای از تعهد و شور و شوق عمیق او در عشق است.
هوش مصنوعی: نمیدانم گلفروش باغ نیرنگ چه کسی است، اما من بیدل (بیدل) هستم و هزاران آیینه در پر طاووس تمثیل خود دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز بس صرف ادب پیمایی عجز است احوالم
به رنگ خامه لغزشهای مژگان کرده پامالم
کف خاکم، غبار است آبروی دستگاه من
به توفان میروم تا گل کند آثار اقبالم
نظرها محرم نشو و نمای من نمیباشد
[...]
ز بس دارد غم آن گل عذار آشفته احوالم
گشاید جوی خون از دیدهٔ آیینه، تمثالم
ز تاثیر گرفتاری، تبی در استخوان دارم
که می سوزد در و بام قفس را سودن بالم
مگر آید ز فیض همّت آزادگان کاری
[...]
ز چنگ این سپهر چنگ پشت چنگ سان نالم
مکن عیبم که قامت گشته از نیرنگ آن نالم
ز بی مهری و بدعهدی این گردون دون پرور
ز سفاکی و دم سردی این خونخواره عالم
یکی دوزخ شرر آه هویدا شد پی مردم
[...]
اگر فرزانهام بهرچه از زلفت در اغلالم
اگر دیوانهام چون بی نصیب از سنگ اطفالم
دل من نی همین زان ماه مهر آسا نیاساید
غمی از نورسد هر دم از این چرخ کهن سالم
ندارم شوق پرواز گلستان ماهم آوازان
[...]
مطاعا، مشفقا تا چند غفلت داری از حالم
ببین دور از درت گیتی پریشان کرده احوالم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.