مزد تلاشم به رهت دیده ندارد گهری
آبلهای کو که نهم در قدم خویش سری
نیست درین هفت چمن چون قدت ای غنچه دهن
گلبن نیرنگ گلی سرو قیامت ثمری
گر جرس آید به نوا ور ز سپند است صدا
غیر من بی سر و پا ناله ندارد دگری
بر قد خم سنگ مزن شیشهٔ رنگم مشکن
تا بکشد نالهٔ من کوه ندارد کمری
شور جهان در قفسم صور قیامت جرسم
میگسلد هر نفسم رشتهٔ ساز سحری
همچو سپندم همه تن داغ دلی سرمه کفن
تا عدم از هستی من ناله فشاندهست پری
نیست اقامتگه کس وادی جولان هوس
دامن عجز است رسا، آبله پایان سفری
هست امل پروریی لازم اقبال جهان
بی تری مغز بلندی نکند موی سری
شبههٔ هستی چو سحر میکندم خون به جگر
آینه بندم به عدم کز نفس آرم خبری
ذوق بهار و چمنت چون نشود راهزنت
جانب آن انجمنت دل نگشودهست دری
لذت این محفل دون بر نی ما خوانده فسون
داغ شو ای ناله کنون راه نفس زد شکری
بیدل از آغاز گذر زحمت انجام مبر
بررخ فرصت چقدر آینه بندد شرری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عمیق خود میپردازد. او نگران است که زحماتش بیپاسخ بماند و تلاشهایش ارزشی نداشته باشد. او با استفاده از تصاویر زیبا مانند گل و سبزه، به ویژگیهای خاص محبوبش اشاره میکند و میگوید که هیچ چیز به اندازه او زیبا نیست. همچنین، شاعر به تنهایی و دردهای درونیاش اشاره میکند و میگوید که هیچکس جز او دردی را که احساس میکند نمیفهمد. در نهایت، او از تلاش برای به دست آوردن موقعیت و خوشبختی در زندگی صحبت میکند و به لزوم پیگیری آمال و آرزوها اشاره میکند، حتی اگر شرایط دشوار باشد.
هوش مصنوعی: دستمزد تلاش من در راه تو به چشم نمیآید، اما آیا سنگی گرانبها وجود دارد که آن را در پای خود بگذارم؟
هوش مصنوعی: در این هفت باغ و چمن، هیچکس همچون تو زیبا و دلربا نیست، ای جوانهای خوشبو که به گلستان میدرخشی و سرنوشت را تحت تأثیر قرار میدهی.
هوش مصنوعی: اگر صدای جرس به گوش برسد، حتی اگر نوا از نوعی خاص باشد، تنها من هستم که بدون هویت و وجود خود، نالهای نمیکنم و صدایی از دیگران به گوش نمیرسد.
هوش مصنوعی: بر قامت خمیدهام مانند سنگ، به شیشهی رنگی من ضربه نزن، زیرا اگر بشکند، صدای نالهام به بلندای کوه خواهد رسید که هیچ تکیهگاهی ندارد.
هوش مصنوعی: در دل من شور و دلشورهای برپا شده که گویی روز قیامت نزدیک است و هر نفس که میزنم، این حالت درونیام را به هم میزند. این حال و هوای آشفتهام مانند نواهایی جادویی است که به جانم نفوذ میکند.
هوش مصنوعی: همچون آتش هستم و همه وجودم در آتش اندوهی سوزان است. غمی که بر دل دارم به حدی است که حتی مرگ هم از وجود من ناله برمیکشد.
هوش مصنوعی: هیچکس در این دنیای پرجنبوجوش و سرشار از آرزوها، جایی ثابت و دائمی ندارد. احساس ناتوانی و محدودیت، مانند دامن گستردهای است که همواره ما را در بر میگیرد و به ما یادآوری میکند که هیچچیز همیشگی نیست و سفر زندگی به پایان نمیرسد.
هوش مصنوعی: جهت پرورش مناسب، لازم است که موفقیت و شانس در دنیا به فکری عمیق و آگاهی بالا تکیه کند تا بتواند به دستاوردهای بزرگ برسد.
هوش مصنوعی: وقتی که تردید و confusion در مورد وجود به وجود میآید، دلم به شدت میگیرد و به وجود خودم توجه میکنم تا از عدم یا عدم وجود، نشانهای از زندگی یا حقیقتی بگیرم.
هوش مصنوعی: سرسبزی و زیبایی بهار و باغ تو، وقتی که دلبریات او را به سمت خود جلب نمیکند، دل هیچ کس نمیتواند به سوی آن محفل بیحس و بیتمایل باز شود.
هوش مصنوعی: در این محفل بیارزش، لذتی وجود ندارد. ای نالهکن، این حال و هوای داغ را ترک کن و به یاد خداوند شکرگزاری کن.
هوش مصنوعی: از ابتدا تا انتهای کار، زحمت را بر خود تحمیل نکن و به فرصتی که داری توجه کن، زیرا مانند آینهای که شعلهای را منعکس میکند، میتوانی از لحظهها بهرهمند شوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هم نظری هم خبری هم قمران را قمری
هم شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکری
هم سوی دولت درجی هم غم ما را فرجی
هم قدحی هم فرحی هم شب ما را سحری
هم گل سرخ و سمنی در دل گل طعنه زنی
[...]
می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری
وه چه خوشی گر نفسی پهلوی من باده خوری
گر ز خرابی منت نیست خبر رنجه مشو
مستی حسن ترا شاید اگر بی خبری
آهن و سنگ آب شود ز آه دل غم خور من
[...]
بی خبر از خود مگذر، جانب دل هم نظری
ای چمنستان جمال، آینه دارد سحری
زندگی یک دو نفس، این همه پرواز هوس
کاغذ آتش زدهای سر خوش مست شرری
بر هوس نشو و نما، مفت خیالست بقا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.