جنون آنجا که میگردد دلیل وحشت دلها
به فریاد سپند از خود برون جستهست محفلها
به امید کدامین نغمه مینالی درین محفل
تپیدن داشت آهنگی که خون کردند بسملها
تلاش مقصدت برد از نظر سامان جمعیت
به کشتی چون عنان دادی رم آهوست ساحلها
درین محنتسرا گر بستر راحت هوس داری
نمالی سینه بر گردی که گیرد دامن دلها
به اصلاح فساد جسم سامان ریاضت کن
نم لغزش به خشکی میتوان برداشت از گلها
ز بیرنگی سبکروح آمدیم اما درین منزل
گرانی کرد دل چندان که بربستیم محملها
چو اشک از کلفت پندار هستی در گره بودم
چکیدم ناگه از چشم خود و حل گشت مشکلها
ز زخم بیامان احتیاج آگه نهای ورنه
به چندین خوندیت میخواهد آبروی سایلها
تو راحت بسمل و غافل که در وحشتگه امکان
چو شمع از جاده میجوشد پر پرواز منزلها
نوای هستی از ساز عدم بیرون نمیجوشد
گریبان محیط است آنکه میگویند ساحلها
خمار کامل از خمیازه ساغر میکشد بیدل
هجوم حسرت آغوش مجنون ریخت محملها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی جنون و وحشت پرداخته و به احساس عدم آرامش و ناامیدی در میان جمعیت و روابط انسانی اشاره دارد. شاعر به تلاشی بیثمر برای رسیدن به آسایش و آرامش اشاره میکند و تأکید میکند که عمق درد و زخمهای روحی و جسمی وجود دارد. او به سبکی روح و بیرنگی اشاره میکند که در عین حال با سنگینی و دلدردی در این دنیا مواجه است. همچنین، معضلات وجودی و نیاز به رهایی از غم و درد مطرح میشود. در نهایت، تأکید بر این است که نواها و تمایلات زندگی نمیتوانند از عدم تولید شوند و حسرت و ناامیدی انسانها همچنان ادامه دارد.
هوش مصنوعی: جنون به محلی اشاره دارد که مردم از ترس در دلهایشان به فریاد میزنند و احساس خود را به بیرون میریزند. فضای آنجا، محفلهایی است که پر از اضطراب و هیجان است.
هوش مصنوعی: در این محفل، به چه امیدی ناله میکنی؟ آیا آهنگی که دلها را به درد آورد و جانها را ز خون پر کند، در انتظار توست؟
هوش مصنوعی: تلاش کن که هدفت را فراموش نکنی، زیرا وقتی به دیگران اهمیت میدهی، همانند کشتیای میشوی که در حال حرکت، کنترل خود را از دست داده است و به سمتی میرود که شاید اصلاً مطلوب نباشد.
هوش مصنوعی: در این دنیای پر از درد و رنج، اگر به دنبال آرامش هستی، نباید به اینجا بیایی و در دل دیگران زخم بزنید.
هوش مصنوعی: برای اصلاح و بهبود جسم خود، باید تلاش و سختکوشی کنید. با تمرین و انضباط، میتوانید از ناپایداریها و لغزشها دوری کنید و به ثبات دست یابید، مانند این که میتوان از گلها بر روی خشکی حرکت کرد.
هوش مصنوعی: ما از دلمشغولیهای بیهدفی و بیرنگی و به سبکروحی وارد این دنیا شدیم، اما حالا آنقدر دلمشغولیهای سنگین و سختی بر ما فشار آورده که در این مسیر بارها و بارها مجبور به توقف و تجدید نظر شدهایم.
هوش مصنوعی: به مانند اشکی که از غصه بر دل سنگین میافتد، در فکر و ذهنم چنان در گره و پیچیدگی بودم که ناگهان از چشمانم ریخت و مشکلاتم یکی پس از دیگری حل شد.
هوش مصنوعی: اگر از زخم و درد نیاز آگاه نباشی، نمیدانی که برای حفظ آبرو، چه مقدار خون ریخته شده است.
هوش مصنوعی: تو به سادگی جان میبازی و غافل از این هستی که در این لحظه خطرناک، مانند شمعی که در جاده ذوب میشود، پر از آرزوهای پرواز و سفر به خانهها هستی.
هوش مصنوعی: صوت و لحن وجود از خلاء و عدم به وجود نمیآید، بلکه محیطی که به آن اشاره میشود، همان گریبان پذیرای دامنهها و ساحلهاست.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به حالتی از اشتیاق و حسرت اشاره میکند که شخصی، تحت تأثیر نوشیدنیای که در دست دارد، دچار خمار و بیتابی میشود. این حالتی عاطفی و احساسی را با تصاویری از عشق و محبت به تصویر میکشد، جایی که احساسات عمیق و شور و شوق به خوبی نمایان است. در نهایت، این متن بیانگر طغیانی از احساسات و آرزوهاست که به شکل زیبا و حماسی در قالب تصویرهایی از معشوق و عشق بیان شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها
که عشق آسان نُمود اوّل ولی افتاد مشکلها
به بویِ نافهای کآخر صبا زان طُرّه بُگشاید
ز تابِ جَعدِ مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش، چون هر دَم
[...]
به امیدی که بگشاید ز لعل یار مشکلها
خیال آن لب میگون چه خون افتاده در دلها
مخسب ای دیده چون نرگس به خوشخوابی و مخموری
که شبخیزان همه رفتند و بربستند محملها
دلا در دامن پیر مغان زن دست و همت خواه
[...]
بیا ای از خط سبزت هزاران داغ بر دلها
مرو کز اشک مشتاقان به خون آغشته منزلها
به تقصیر وفا عیبم مکن، کز آب چشم من
هنوز اندر رهت تخم وفا میروید از گلها
گر از گردون ملالی باشدت، بر عشق املا کن
[...]
تجلی الراح من کاس تصفی الروح فاقبلها
که می بخشد صفای می فروغ خلوت دلها
انلنی جرعة منها ارحنی ساعة عنی
که ماند از ظلمت هستی درون پرده مشکلها
به جان شو ساکن کعبه بیابان چند پیمایی
[...]
رُموز العشق کانت مشکلا بالکاس حللها
که آن یاقوت محلولت نماید حل مشکلها
سوی دیر مغان بخرام تا بینی دوصد محفل
سراسر ز آفتاب می فروزان شمع محفلها
دل و می هردو روشن شد نمیدانم که تاب می
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.