سری نبود به وحشت ز بزم جستن ما را
فشار تنگی دلها شکست دامن ما را
چو اشک بی سر و پایی جنون شوق که دارد
ز کف نداد دویدن عنان دیدن ما را
رسیدهایم ز هر دم زدن به عالم دیگر
سراغ از نفس ما کنید مسکن ما را
سیاهروزی شمع آشکار شد ز تأمل
بهپیش پا چه بلاییاست طبع روشن ما را
کجا رویم که بیداد دل رسد به شنیدن
به سرمه داد نگاهش غبار شیون ما را
نگه چو جوهر آیینه سوخت ریشه به مژگان
ز شرم حسن که دادند آب گلشن ما را
فلک چو سبحه در این خشکسال قحط مروت
به پای ریشه دوانید تخم خرمن ما را
نفس به قید دل افسرده همچو موج به گوهر
همین یک آبله استادگیاست رفتن ما را
عروج ناز گلی بود از بهار ضعیفی
به پا فتاد سر ما ز پا فتادن ما را
جز انفعال ندارد هلاک مور تلافی
دیت همین عرق جبههایست کشتن ما را
ز شرم وسوسه دادیم عرض شهرت بیدل
که فکر ما نکند تیره طبع روشن ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و پیچیده انسانی در مواجهه با رنج و دل شکستگی میپردازد. شاعر از فشار روحی و ذهنی صحبت میکند که به دلها آسیب میزند و به وضعیت ناامیدی و سرگشتگی اشاره دارد. او به تأمل در زندگی و مشکلاتش میپردازد و هر لحظه و نفس را فرصتی برای کاوش در جان خود میداند. احساسات زیبا و در عین حال تلخ، مانند عشق و آرزو، در کنار درد و اندوه توصیف شدهاند. شاعر همچنین از بیداد و بیعدالتی در دنیا گلایه میکند و به ضعف و شکستهای خود اشاره میکند، در حالی که زیبایی و نور را در وجود خود حفظ میکند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که حتی در شرایط سخت، تفکر و شهرتش باید درخشان باقی بماند.
هوش مصنوعی: ما در جستجوی جمعهای شاد و مراسمها بودیم، اما دلهایمان از فشار و تنگی میشکانید و نتوانستیم در آن جمعها حضور پیدا کنیم.
هوش مصنوعی: اشک بیسر و پا به خاطر شوق و شور من است که از دستم خارج شده و در حال دویدن است تا ما را ببیند.
هوش مصنوعی: ما به جایی رسیدیم که هر لحظه در حال رفتن به جهانی دیگر هستیم، پس از ما بپرسید که جایی برای آرامش و سکون ما کجاست.
هوش مصنوعی: در دل شب، روشنایی شمعی نمایان شد و با تأمل دریافتیم که چه بلای سختی بر سر طبع روشن و صاف ما آمده است.
هوش مصنوعی: کجا برویم که درد و بیعدالتی دل را به گوش جان برساند، در حالی که با چشم سیاهمشق خود، غبار درد و زاری ما را مشاهده میکند؟
هوش مصنوعی: نگاه مانند جوهر آیینه، چنان جذاب و سوزان است که ریشه مژگانم از شرم زیبایی تو سوخته است. از طرفی، به خاطر زیباییات، زندگی و لطافت را به گلشن وجود ما هدیه دادهای.
هوش مصنوعی: در این سال خشک و بیمحلی، آسمان مانند تسبیحی میچرخد و بیرحمی و ناملایمات باعث شده که بذرهای زحمت و تلاش ما به سختی در زمین ریشهدار شوند.
هوش مصنوعی: زندگی ما مانند موقیعت یک موج بر روی آب است که در محدودیت و افسردگی اسیر شده، و در همین حال در تلاش برای پیشرفت و حرکت است.
هوش مصنوعی: پرواز زیبا و لطیف گل در بهاری که به نظر ضعیف میرسد، بر ما تأثیر میگذارد و ما را به زمین میزند.
هوش مصنوعی: اگر مور در برابر خطر یا مشکلی واکنشی نشان ندهد و فقط منفعل بماند، به هلاکت میرسد. این وضعیت نشاندهنده این است که فقط با هدر دادن عرق و زحمت میتوان بر مشکلات غلبه کرد و از حذف شدن جلوگیری کرد.
هوش مصنوعی: از خجالت وسوسه، به شهرت بیدل گفتیم که ذهن ما به هیچوجه به تاریکیها فکر نکند و روشنایی روح ما را نبیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بس است شمع قناعت چون مسکن ما را
چرا بمهر بود چشم روزن ما را
کشید خجلت بی برگی از خزان چندان
که کرد آب عرق سبز گلشن ما را
سیاه باد رخ مفلسی بهر دو جهان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.