گنجور

 
بیدل دهلوی

همه راست زین چمن آرزو، که به کام دل ثمری رسد

من و پرفشانی حسرتی‌، که ز نامه گل به سری رسد

چقدر ز منت قاصدان‌، بگدازدم دل ناتوان

به بر تو نامه‌بر خودم‌، اگرم چو رنگ پری رسد

نگهی نکرده ز خود سفر، ز کمال خود چه برد اثر

برویم در پی‌ات آنقدر که به ما ز ما خبری رسد

شرر، طبیعت عاشقان‌، به فسردگی ندهد عنان

تب موج ما نبری گمان‌، که به سکتهٔ گهری رسد

به‌کدام آینه جوهری‌،‌کشم التفاتی از آن پری

مگر التماس‌گداز من به قبول شیشه‌گری رسد

به تلاش معنی نازکم‌،‌که درین قلمرو امتحان

نرسم اگر من ناتوان‌، سخنم به موکمری رسد

ز معاملات جهان کد، تو برآکزین همه دام و دد

عفف سگی به سگی خورد، لگد خری به خری رسد

به چنین جنونکدهٔ ستم‌، ز تظلم توکراست غم

به هزار خون تپد از الم‌،‌که رگی به نیشتری رسد

همه جاست شوق طرب‌کمین‌، ز وداع غنچه‌گل‌آفرین

تو اگر ز خود روی اینچنین به تو از تو خوبتری رسد

به هزارکوچه دویده‌ام‌، به تسلّیی نرسیده‌ام

ز قد خمیده شنیده‌ام‌،‌که چو حلقه شد به دری رسد

زکمال نظم فسون اثر، بگداخت بیدل بیخبر

چه قیامت است بر آن هنرکه به همچو بی‌هنری رسد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
جامی

چه خجسته صبحدمی کزان گل نورسم خبری رسد

ز شمیم جعد معنبرش به مشام جان اثری رسد

نزنم دمی به هوای او که مرا ز خوان عطای او

نه حوالهٔ المی شود نه نوالهٔ جگری رسد

به زلال وصل خود از دلم بنشان حرارت شوق را

[...]

محتشم کاشانی

خنک آن نسیم بشارتی که ز غایب از نظری رسد

پس از انتظاری و مدتی خبری به بی‌خبری رسد

شب محنتم نشده سحر مگر آفتاب جهان سپر

بدر آید از طرفی دگر که شب مرا سحری رسد

نبود در آتش عشق او حذر از زبانه دوزخم

[...]

مشتاق اصفهانی

من و پاس تیر جفای او که مباد بر جگری رسد

که ز غیرتم کشد آن ستم که ز دوست بر دگری رسد

طلبی نگین وصال او به کف اینقدر ز چه مدعی

گهری چنین نه سزا بود که به چون تو بدگهری رسد

همه بلبلان و سرود خوش من و ناله‌ای که درین چمن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مشتاق اصفهانی
قائم مقام فراهانی

نکشم قدم ز راه طلب من بی دل این نبود عجب

که بدست مفلس بی نوا چو تو قیمتی گهری رسد

افسر کرمانی

نه به دستگاه شهنشهی، نه به خوبیت ضرری رسد

که ز ترک چشم ستمگرت، نگهی به خونجگری رسد

چه که هم تو زخمی و مرهمی، به وجود محتضرم همی،

چه خوش است زآمدنت دمی، خبری به محتضری رسد

صنما، مها، چه نکو بود، که محبت از دو طرف کشد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه