وهم هستی هیچکس را ازتپیدن وانداشت
مهر بال و پر همان جز بیضهٔ عنقا نداشت
عالمی زین بزم عبرت مفلس و مایوس رفت
کس نشد آگه که چیزی داشت با خود یا نداشت
بیکسی زحمتپرست منت احباب نیست
یاد ایامی که کس یاد از غبار ما نداشت
هرچه پیش آمد همان رو بر قفاکردیم سیر
یک قلم دی داشتیم امروز ما فردا نداشت
دعوی صاحبدلی از هرزهگویان باطل است
تا نفس بیضبط میزد شیشهگر مینا نداشت
مشق همواری درین مکتب دلیل خامشیست
تا درشتی داشت سنگ سرمه جز غوغا نداشت
حرص هر سو، ره برد بر سیم و زر دارد نظر
زاهد از فردوس هم مطلوب جز دنیا نداشت
قانعان سیراب تسکین از زلال دیگرند
آب شیربنی که گوهر دارد از دربا نداشت
تا ز تمکین نگذرند آدابدانان وفا
شمعمحفل در سرآتش داشت زیر پا نداشت
تا بیابان مرگ نومیدی نباید زیستن
هرکجا رفتیم ما را بیکسی تنها نداشت
دوریام زان آستان دیوانه کرد اما چه سود
آنقدر خاکیکه افشانم به سر صحرا نداشت
چون نفس بیدل نفسها در تردد سوختم
گوشهٔ دل جای راحت بود اما جا نداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس انزوا و بیکسی میپردازد. شاعر به بررسی موضوعاتی چون ناپایداری زندگی، ناامیدی و عدم شناخت خود در میان مردم میپردازد. او به یاد میآورد که در دنیای پر هیاهو، هیچکس به یاد او نیست و از زحماتش قدردانی نمیشود. همچنین اشاره دارد به تلاشهای بیفایده انسانها برای دستیابی به ارزشها و مادیات که باعث میشود در نهایت خالی و بیهدف بمانند. نهایتاً، شاعر به این نتیجه میرسد که زندگی در دنیای پر از ناامیدی و بیاعتنایی، جز زحمت و سختی هیچ چیز دیگری ندارد.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند از حس وجود خود دست بردارد، زیرا عشق و محبت او همچون بال و پر برایش هستند. در واقع، این احساسات چیزی بیشتر از یک وعده بیاساس و ناپایدار نیستند.
هوش مصنوعی: در این بزم عبرت، فردی با حالتی ناامید و بدون هیچ دارایی به سر میبرد و هیچکس از حال او باخبر نیست که آیا چیزی با خود دارد یا نه.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به بیکسی و سختیهای زندگی اشاره میکند و به یاد میآورد که روزگاری هیچکس به یاد او و مشکلاتش نبوده است. او همچنین به زحماتی که کشیده اشاره میکند و میگوید که دوستان و آشنایانش در آن زمان توجهی به او نداشتند.
هوش مصنوعی: هر چه که اتفاق افتاد، همان را قبول کردیم. با یک علم و دانش زندگی میکردیم، اما امروز چیزی برای فردا نداریم.
هوش مصنوعی: ادعای کسی که خود را صاحب دل میداند، از سخنان بیاساس و بیمعناست؛ چون تا زمانی که نفس او تحت کنترل نباشد، مانند شیشهگر که نتواند مینا بسازد، نمیتواند به حقیقت برسد.
هوش مصنوعی: آموزش در این مکتب نشاندهندهی سکوت است. تا زمانی که سنگ سرمه فقط سر و صدا داشته باشد، نمیتواند درشتی خود را نشان دهد.
هوش مصنوعی: حریصان هرجا که باشند، فقط به ثروت و زر و سیم توجه میکنند. حتی زاهدانی که در پی بهشت و نعمتهای آن هستند، در واقع تنها آرزویشان دنیای مادی است.
هوش مصنوعی: افرادی که به کم بودن قانعاند و از آب پاک و زلال سیراب میشوند، با کسانی که شیرینی و غنای واقعی را تجربه نکردهاند، متفاوت هستند. آنها به آرامش و خنکای دلخواه دست مییابند، در حالی که برخی دیگر از ارزشهای واقعی بهرهمند نیستند.
هوش مصنوعی: آدابدانان زمانی به کمال میرسند که در وفا و پایبندی به اصول، از خودگذشتگی کنند. آنها مانند شمعی هستند که در میانی آتش، نور میافروزند و میسوزند، اما برای آنکه دیگران از نورشان بهرهمند شوند، خود را زیر پا قرار میدهند و ایثار میکنند.
هوش مصنوعی: در زندگی، باید از ناامیدی دوری کرد، زیرا هر کجا که برویم، اگر احساس تنهایی و بیکسی کنیم، زندگی معنا ندارد و مثل بیابان مرگ میشود.
هوش مصنوعی: من از آن درگاه دور افتادهام و این جدایی مرا دیوانه کرده است، اما چه فایده که اینقدر خاکی که به سر بیابان بریزم، ارزش و جایی ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی روح بیقرار و پریشان در حال رفت و آمد بود، در گوشهای از دل، جایی برای آرامش وجود داشت، اما اینجا دیگر جایی نبود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بس که مجنون الفتی با مردم دنیا نداشت
از جدائی مر دو دست از دامن صحرا نداشت
حسن لیلی جلوه گر در چشم مجنون بود و بس
ظن مردم این که لیلی چهرهٔ زیبا نداشت
دوش چون پنهان ز مردم میشدی مهمان دل
[...]
همت او چشم بر دنیا و مافیها نداشت
نسبتی با مردم بیحالت دنیا نداشت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.