میرسد گویند باز آن آفتاب صبحدم
صبحکی خواهد دمید ای من خراب صبحدم
ناله یکسر نغمهٔ ساز شب اندوه ماست
دیدهٔگریان همان جام شراب صبحدم
تخم اشکی چند در چاک جگر افشاندهایم
نیست جنس شبنم ما غیر باب صبحدم
یاد تیغت بست چشم انتظار زخم ما
میبرد خمیازه از مخمور آب صبحدم
دل به وحشت دادم اما گریه دام حیرتست
شبنم آبی میکند در شیر ناب صبحدم
غفلت آگاهیست میباید مژه برداشتن
دامن شب میدرد یکسر نقاب صبحدم
زندگیکمفرصت است از مدعای دل مپرس
در نفس خون شد سوال بیجواب صبحدم
گر سواد عمر روشنکردهای هشیار باش
سطر موهوم نفس دارد کتاب صبحدم
این پارتگاه وحشت قابل آرام نیست
عزم گلزاری دگر دارد شتاب صبحدم
پیرگشتی اعتماد عمرت از بیدانشیست
دل منه بر دولت و پا در رکاب صبحدم
آب و رنگ باغ فیض از عالم افراط نیست
به که جز شبنم نیفشاند سحاب صبحدم
غفلت ایام پیری از سر ماوا نشد
سخت دشوار است بیدل ترک خواب صبحدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به موضوعاتی مانند تحمل درد و رنج، انتظار صبح (نماد امید و روشنی) و جدایی از شادی و زندگی میپردازد. او با ناله و گریه از شب و مصائب آن سخن میگوید و به یاد عشق و زخمهای گذشته اشاره میکند. شاعر به بیثباتی و فرصتی که زندگی به او داده، با دقت توجه میکند و میگوید بیداری و آگاهی از خواب آلودگی برایش دشوار است. او از چالشهای پیری و عدم توانایی برای تغییر وضعیت مینالد و در نهایت تأکید دارد که زندگی کوتاه است و فرد باید به زیرکی زندگی کند.
هوش مصنوعی: میگویند که دوباره صبح روشن خواهد شد، اما من در حال حاضر در حال و هوای خرابی و ناامیدی هستم و نمیدانم صبح کی خواهد دمید.
هوش مصنوعی: صدای ناله ما مانند نغمهای است که شب را پر میکند و اندوه ما را نشان میدهد. چشمان گریان ما، همچون جامی پر از شراب در سحرگاه است.
هوش مصنوعی: ما چندین اشک را در دل خود پاشیدهایم؛ اما نوع احساس ما با نوع احساس صبح متفاوت است.
هوش مصنوعی: یاد تیغ تو در ذهنم سنگینی میکند و من به انتظار آن زخم هستم. این حالت باعث میشود که در صبح زود، نشئه و خمار به نظر برسم.
هوش مصنوعی: من به دل خود اجازه دادم که در وحشت غرق شود، اما اشکهایم نشاندهنده حیرت و شگفتی هستند؛ مانند شبنمی که صبح زود در شیر ناب قرار میگیرد و آن را تلطیف میکند.
هوش مصنوعی: یعنی بیتوجهی به واقعیتهای زندگی آگاهی به همراه دارد و باید وابستگیهای بیمورد را رها کنیم. وقتی شب به پایان میرسد، دیگر هیچ پردهای بین ما و صبح وجود ندارد و نور تازه ای همه جا را روشن میکند.
هوش مصنوعی: زندگی فرصتی کوتاه است، پس از آرزوها و خواستههای دل نپرس. در سپیدهدم، وقتی که زندگی در حال زوال است، از کسی درباره رازهای زندگی سؤال نکن که پاسخهایش ناتمام و بیجواب خواهد ماند.
هوش مصنوعی: اگر عمر خود را با دانش و آگاهی پر کردهای، باید هوشیار باشی؛ زیرا در این کتاب زندگی، سطرهای نادیدی وجود دارد که نفس انسان را به چالش میکشد.
هوش مصنوعی: این مکان پر از ترس و وحشت است و نمیتواند آرام شود؛ آن به سوی گلزاری دیگر با شتاب در حرکت است.
هوش مصنوعی: به این فکر نکن که فقط به خوشبختی و موفقیت تکیه کنی، زیرا عمرت به سادگی سپری میشود و در این مسیر بیدانشی ممکن است تو را دچار مشکلات کند. بهتر است که در انتظار رخدادهای خوب نباشی و در عوض، خودت تلاش کنی و از فرصتها بهرهبرداری کنی.
هوش مصنوعی: آب و رنگ باغ خوشبویی از زحمت و تلاش زیاد بهدست نمیآید؛ تنها شبنم صبحگاهی است که از باران صبحگاهی ناحیهای نازل میشود و آن را زیبا میکند.
هوش مصنوعی: غفلت در زمان پیری و دوری از آرامش بسیار دشوار است و بیدل، ترک خواب صبحگاهی برایش سخت است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دلت حسرت کمین انتخاب صبحدم
نقطهای از اشک کن اندرکتاب صبحدم
عمر در اظهار شوخی پر تنک سرمایه است
یک نفس تاکی فروشد پیچ و تاب صبحدم
تیرهروزان جنون را هست بیانداز چرخ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.