جانکنیها چیده هستی تا عدم بنیاد من
بیستون زار است هر جا میرسد فرهاد من
اضطرابم درکمین وعدهٔ فردا گداخت
دانه افکندهست بیرون قفس صیاد من
نقش تصویرم قبول رنگ جمعیت نداشت
خامه بست از موی مجنون صنعت بهزاد من
سیلییگر میکند باگردش رنگم طرف
صدگلستان بهله میپوشدکف استاد من
قلقل مینای دل یارب صفیر یادکیست
رنگهای رفته بر میگردد از فریاد من
از مقیمان تغافلخانهٔ ناز توام
روزگاری شدکه یادم رفته است از یاد من
دود شمعم فطرت آشوب دماغکس مباد
خواب پر دور اوفتاد از سایهٔ شمشاد من
بر نفس تا چند باید چیدنم خشت ثبات
کاه دیوار عدم صرفست در بنیاد من
آه نگذشتم ز نیرنگ تعلق زار جسم
شدگره درکوچهٔ نی نالهٔ آزاد من
عرض جوهر شد حجاب معنی اگاهیام
دیده در مژگان نهفت آیینهٔ فولادمن
جز عرق چیزی نگردد حاصل ازکسبکمال
خاک بودم آب گشتم اینک استعداد من
جور گردون بیدل از دست ضعیفی میکشم
نالهٔ نگذشته بر لب از که خواهد داد من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، به تصویر کشیدن درد و رنج شاعر از زندگی و عدم انسجام آن میپردازد. شاعر در ابیات خود به احساسات پرفراز و نشیب خود اشاره میکند و از بیقراری و سرگردانی در جستجوی هویت و معنای وجودی صحبت میکند. او به کسالت و ناامیدی ناشی از تعلقات دنیوی اشاره دارد و از فرایند ناپایدار زمان و یادآوریها میگوید. به طور کلی، شعر بیانگر چالشهای عاطفی و فلسفی شاعر در مواجهه با زندگی و وجود است.
هوش مصنوعی: جان کندنها و تلاشهای بسیار در زندگی باعث شده که من وجودم را بسازم. اما در برابر نبودن و عدم، بنای من همچون کوه بیستون نابود است و هر جا که به آن رسید، سختیها و دردهای فرهاد را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: احساس نگرانی من به خاطر وعدهی فردا در حال افزایش است. مانند دانهای که از قفس صیاد بیرون افتاده و آزاد شده است.
هوش مصنوعی: نقش تصویر من نتوانست رنگ و لطافت جمعیت را به خوبی نشان دهد؛ قلمی که بر روی موهای مجنون کار کرده، هنر بهزاد را به تصویر کشیده است.
هوش مصنوعی: اگر کسی با زیبا روییاش به من سیلی بزند، من از آن طرف به صد گلستان میروم و خود را با گلی که از استاد برگزیدهام، میپوشانم.
هوش مصنوعی: دل من، که با یاد تو زنده است، مانند مینا (نوعی ظرف شیشهای) به صدا در میآید. رنگهای فراموششدهای که در میرامد، دوباره از فریاد دل من به زندگی برمیگردند.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که در ناز و کریمی که تو داری زندگی میکنم، به حدی که فراموش کردهام خودم را فراموش کنم.
هوش مصنوعی: من مانند دود شمعی هستم که هیچکس نباید در آرامش ذهن خود دچار آشفتگی شود. خواب عمیق کسی نباید به خاطر سایهٔ من مختل گردد.
هوش مصنوعی: تا کی باید بر روی نفس خود مانند خشتهای ثبات بسازم؟ چرا که دیوار وجودم تنها از کاه عدم ساخته شده است.
هوش مصنوعی: آه، من از فریب تعلق رهایی نیافتم، و جسمم در کوچههای نالهام گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: جوهر و حقیقت وجود من باعث شده که درک و معنای واقعی را از دیدگانم پنهان کنم، مانند اینکه تصویر در آینهای از فولاد قابل مشاهده نیست.
هوش مصنوعی: از کار و تلاش، تنها چیز واقعی که به دست میآید، عرق و زحمت است. من از خاک به وجود آمدهام و اکنون با تلاش و کوشش، به مرحلهای از پختگی و آمادگی رسیدهام.
هوش مصنوعی: من از ظلم و سختیهای زندگی ناله میزنم، اما کسی نیست که به داد من برسد و من نمیدانم دیگران چه حسی دارند یا چه بر من گذشته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حجة الحق عالم مطلق وحید الدین که هست
ملجا جان من و صدر من و استاد من
صاحب و مالک رقاب دودهٔ آزادگان
کستان بوس در او شد دل آزاد من
نایب ادریس عثمان عمر کز فر او
[...]
هر شب از ایوان به کیوان بگذرد فریادِ من
هر زمان در موجِ خون افتد دلِ ناشادِ من
یا رب از من هیچ یاد آورد آنک از نزدِ او
تا برفتم یک نفس هرگز نرفت از یاد من
جور هجران میکشم بر بویِ آن کز وصلِ او
[...]
بوستان پژمرده گردد، از دل ناشاد من
یاسمن را خنده بر لب سوزد از فریاد من
باغبان عشق می گوید که خاکستر شود
شانهٔ باد صبا در طرهٔ شمشاد من
گفتم آیین مغان پر ذوق بر باز آمدن
[...]
فارغ است از دیو مردم خاطر آزاد من
نیست از جوش پری ره در خیال آباد من
شعله پر ریزد به صید خاطر ناشاد من
پر لبی تبخاله دارد از مبارکباد من
در دل از شوخی خیالش هم نمی گیرد قرار
دارد افسونی که هر دم می رود از یاد من
بیستون گر معدن الماس باشد باک نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.