ز آهم نخل حسرت شعله بالاست
چراغ مرده را آتش مسیحاست
به خاموشی سر هر مو زبانیست
ز حیرت جوهر آیینهگویاست
دل فرهاد آب تیغ کوه است
سر مجنون گل دامان صحراست
رموز دل توان خواند از جبینم
مثال هرکس از آیینه پیداست
زبان لالاست، حیرانمجه میگفت
طلب خون شد نمیدانم چه میخواست
مشو غافل ز رمز هستی من
شکست این حباب آغوش دریاست
بساط حیرت آیینه داریم
جبین عجز فرش خانهٔ ماست
نهتنها ما و تو داغ جنونیم
فلک هم حلقهای از دود سوداست
جهان نیرنگ حسن بینشانیست
اگر آیینه گردی سادگیهاست
هوس تعبیری خواب امل چند
ز فرصت غافلی امروز فرداست
درین محفل گداز اشک شمعیم
نشاط از هرکه باشدکاهش از ماست
به دریای الم بیدل حبابیم
بنای ما به آب دیده برپاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق انسانی و تحولات درونی میپردازد. شاعر از حسرت و اندوه سخن میگوید و از تأثیر آتش مسیح بر چراغی که مرده به نظر میرسد. هر مو به عنوان زبانی برای بیان خاموشی سر یک شخص تعبیر میشود و نشاندهنده حیرت و شگفتی شاعر در برابر زندگی است. دل فرهاد به آب تیغ کوه تشبیه میشود و سر مجنون به گل صحرا. شاعر بر این نکته تأکید میکند که راز دل در خطوط جبینش دیده میشود. او از لال بودن خود و عدم درک خواستههایش صحبت میکند و به دریا که نماد عظمت و رازهای زندگی است اشاره میکند. همچنین به تاکید روی حیرت و عجز انسانی اشاره میکند و یادآور میشود که همهی ما در این دنیای نیرنگی، داغ جنون داریم. شعر در نهایت به حسرت و غم همراه با زیباییهای زندگی اشاره دارد و نشان میدهد که همه در تلاش برای درک حقیقت برخی از آرزوهای خود هستند.
هوش مصنوعی: از نالهام نخل آرزو به اوج میرسد و شمع خاموش، نورش بهاندازه آتش مسیح است.
هوش مصنوعی: هر مویی در سکوت خود داستانی دارد و از حیرت، حقیقتی را همچون آیینه منتقل میکند.
هوش مصنوعی: دل فرهاد همانند آب تیرهای است که از کوهها میریزد و سر مجنون شبیه گلی است که در دامن صحرا میروید.
هوش مصنوعی: احساسات و رازهای قلبم را میتوان از چهرهام فهمید، مانند اینکه هر کس در آینه خودش را میبیند.
هوش مصنوعی: زبان من بیصداست و در حیرتم که آنچه را طلب میکرد، نمیدانم چه چیزی بوده که خواسته است.
هوش مصنوعی: به بی توجهی به رازهای وجود ادامه نده، چون که این حباب، نماد محدودیتهاست که در آغوش دریا شکسته میشود.
هوش مصنوعی: ما با حیرت و شگفتی، فضایی فراهم کردهایم و ناتوانی ما بهگونهای است که مانند فرشی در خانهمان گسترده شده است.
هوش مصنوعی: نه تنها ما و تو به شدت دچار جنون و دیوانگی هستیم، بلکه آسمان هم در حال احاطه شدن با بخار و دود است.
هوش مصنوعی: دنیا پر از فریب و زرق و برق است و زیباییهایش تنها در خالی بودن و سادگی قابل درک است. اگر به دقت نگاه کنی، متوجه خواهی شد که بسیاری از این زیباییها فقط ظاهری هستند.
هوش مصنوعی: آرزوهایی که در خواب میبینیم، نشانهای از بیتوجهی ما به فرصتهای امروز هستند؛ چرا که فردا همیشه در راه است و ممکن است از آن غافل باشیم.
هوش مصنوعی: در این جمعی که در آن اشک مثل شمع ذوب میشود، شادی و سرزندگی یا از دیگران است و یا کاستیاش از ماست.
هوش مصنوعی: ما همچون حبابی در دریای غم و اندوه هستیم و ساختار وجودیمان بر پایه اشکهای ریخته شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به وصفش چند گفتن هم نه زیباست
که چندی را مقادیرست و احصاست
خداوندی که تاج دین و دنیاست
بهدولت دین و دنیا را بیاراست
از آن تاجی است در دنیا و در دین
که انعلا مرکب او تاج جوزاست
دلیل دولتش چون روز روشن
[...]
قدر میخواست تا کار دو عالم
به یکبار از پی سلطان کند راست
چو او اندیشهٔ برخاستن کرد
قضا گفتا تو بنشین خواجه برخاست
خداوندا کمینه چاکر تو
کت اندر بندگی یکروی و یکتاست
ز خدمت یکدو روز اردورماندست
مگو سرگشته نا پای برجاست
بخاک پای تو کان نیست تقصیر
[...]
بیا بنشین که دلها بی تو برخاست
دمی با ما دل سنگین بکن راست
من اندیشم که جان بر تو فشانم
مشو از جای، کین اندیشه برجاست
ز تو جورست با ما و غمی نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.