به نمود هستی بیاثر چه نقاب شقکنم از حیا
تو مگر به من نظریکنیکه دمی عرقکنم از حیا
اگرم دهد خط امتحان، هوسکتاب نه آسمان
مژه بر هم آرم ازین وآن همه یک ورق کنم ازحیا
چهکنم ز شوخیطبع دون،قدحینزد عرقم بهخون
که ببوسم آن لب لعلگون سحری شفقکنم ازحیا
ز تخیلیکه به راه دین غم باطلم شده دلنشین
به من اینگمان نبرد یقینکه خیال حق کنم از حیا
چوز خاک لالهبرون زند، قدحشکسته بهخون زند
هوسی اگربه جنون زند به همین نسق کنم ازحیا
زکمالم آنچه بههم رسد، نه زلوحونی زقلم رسد
خط نقش پا بهرقم رسدکه منشسبقکنم از حیا
بهامید وصل تونازنین،همه رانثار دل استو دین
من بیدل وعرق جبینکه چه در طبقکنم ازحیا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق خود درباره عشق و حیا میپردازد. او میگوید که چگونه وجودش تحت تأثیر عشق و زیبایی معشوق قرار دارد و از این بابت حیا میکند. شاعر به دلتنگی و آشفتگی ناشی از عشق اشاره میکند و از شک و خیالهای ممکن در این رابطه مینالد. او به گفتگو درباره زیبایی معشوق و خواستههای درونیاش میپردازد و در نهایت، به امید وصال محبوبش به سراغ حس و حالاتی میرود که از عشق و دین سرچشمه میگیرند. این احساسات عمیق و حیا در کنار عشق، تمام وجودش را درگیر کرده است.
هوش مصنوعی: نمیدانم باید چه طور خود را نشان دهم وقتی وجودم بیفایده است. آیا فقط به خاطر حیا میتوانم گاهی به تو نگاه کنم، تا شاید لحظهای شرمنده شوم؟
هوش مصنوعی: اگر لازم باشد که امتحان پس بدهم، دیگر به کتاب و آسمان نیازی ندارم. به خاطر حیای خود، این همه حرف و فکر را کنار میزنم و به طور خلاصه به یک ورق اکتفا میکنم.
هوش مصنوعی: چه کار کنم با شوخی و طبع پست او؟ یک فنجان عرقم را به خون خود نمیزنم، فقط آن لبهای قرمز را میبوسم که به خاطر حیا، از شرم رنگ میبازم.
هوش مصنوعی: از تخیل و اندیشهای که به دلیل دین، باعث غم و اندوه باطلی برایم شده، تصور نکن که یقیناً میتوانم خیال حق را از روی حیا و شرم بپرورانم.
هوش مصنوعی: هرگاه که خاک لاله به بیرون بیفتد و قدحی شکسته در خون بگردد، اگر هوس به جنون بیفتد، من نیز همینگونه از شرم و حیا عمل میکنم.
هوش مصنوعی: از کمال من هر چه که به هم میرسد، نه بر روی لوح و نه با قلم ثبت نمیشود، بلکه رد پای من بر روی کاغذ میماند، چرا که من از حیا و شرم پیشی میگیرم.
هوش مصنوعی: در انتظار وصال معشوق نازنینم، همه چیز را به خاطر دل و ایمانم فدای او کردهام. من بیخود از عشق و عرق پیشانیام {به خاطر حیا}، نمیدانم چه بکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.