گنجور

 
بیدل دهلوی

برچهرهٔ آثارجهان رنگ سبب نیست

چون آتش یاقوت‌که تب دارد و تب نیست

وهم‌است‌که در ششجهتش ریشه دویده‌ست

سرسبزی این مزرعه بی‌برگ‌کنب نیست

چشمی به تأمل نگشوده‌ست نگاهت

بروضع جهان‌گر عجبت نیست عجب نیست

تا زنده‌ای امید غنا هرزه خیالی‌ست

این آمد ورفت نفست غیرطلب نیست

شغل هوس خواجه مگرگم شود از مرگ

این‌حکهٔ هنگامهٔ حرص است جرب نیست

در هیچ صفت داد فضولی نتوان داد

تا دل هوس‌انشاست جهان جای طلب نیست

دور است شکست دل از آرایش تعمیر

این‌کارگه شیشهٔ رنگ است حلب نیست

تسلیم‌وسر وبرگ فضولی چه جنون است

گر ریشه‌کند دانه‌ات ازکشت ادب نیست

کامل‌ادبان قانع یک سجده جبینند

مشتاق زمین‌بوس هوس تشنهٔ لب نیست

بی‌باده دل از زنگ طبیعت نتوان شست

افسوس‌که در آینه‌ها آب عنب نیست

بیدل غم روز سیه ازما نتوان برد

چین سحراینجا شکن دامن شب نیست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

گر دل نکشد دست ز زلف تو عجب نیست

گنجینه این راز به غیر از دل شب نیست

آرامش سیماب بر آیینه محال است

گر چر ترا روی دهد جای طرب نیست

خاری که نسازی ترش از دیدن آن، روی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
اسیر شهرستانی

ما را که سر عشرت و پروای طرب نیست

گر درد به درمان نفروشیم عجب نیست

بی خضر توکل نتوان کرد سراغش

نقش پی گمنام تو در راه طلب نیست

در مکتب تسلیم شهیدان وفا را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه