گنجور

 
بیدل دهلوی

ای ز شوخی‌های حُسن‌ات محوِ پیچ و تاب‌ها

حیرت اندر آینه چون موج در گرداب‌ها

بی‌ خراش زخمِ عشق اسرار دل معلوم نیست

خواندن این لفظ موقوف است بر اِعراب‌ها

صاحب تسلیم را هرکس تواضع می‌کند

گر کنی یک سجد‌ه پیدا می‌شود محراب‌ها

فکر صید عشرت از قدِ دوتا جهل است جهل

موج چون ماهی نیفتد در خم قلاب‌ها

رنجش روشن‌ضمیران لمعهٔ تیغ است و بس

موج می‌گردد نمودار از شکستِ آب‌ها

دانهٔ دل را شکست از آسیای چرخ نیست

سوده کی گردد گهر از گردش گرداب‌ها

گردِ غفلت جوش زد چندانکه واکردیم چشم

همچو مخمل بود در بیداری ما خواب‌ها

مدعا بر باد رفت از آمد و رفت نفَس

نغمه گم شد در غبار وحشت مضراب‌ها

می‌دهد زخم دل از بیداد شمشیرت نشان

می‌توان فهمید مضمون کتب از باب‌ها

گاه آهم می‌رباید، گاه اشکم‌ می‌برد

نقد من یک مشت خاک و این همه سیلاب‌ها

آنقدر بر یأس پیچیدم که امیدی نماند

پای تا سر یک گره شد رشته‌ام از تاب‌ها

کاروان عمر بیدل از نفس درد سراغ

جنبش موج است گرد رفتن سیلاب‌ها

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
بابافغانی

ای زابروی تو هر سو فتنه در محراب‌ها

فتنه را از چشم جادوی تو در سر خواب‌ها

عارضت آبست و لب آب دگر از تاب می

من چنین لب تشنه، وه چون بگذرم زین آب‌ها

نگسلم زان جعد مشکین گرچه در چنگ بلا

[...]

صائب تبریزی

زخم پنهانم اگر بیرون دهد خوناب‌ها

رنگ خون پیدا کند در صلب گوهر آب‌ها

عالمی را همچو خود سرگشته دارد آسمان

چون برآید مشت خاشاکی ازین گرداب‌ها؟

بی‌قراران محبت زیر گردون چون کنند؟

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
بیدل دهلوی

ای به زلفت جوهر آیینهٔ دل تاب‌ها

چون مژه دل بستهٔ چشم سیاهت خواب‌ها

اینقدر تعظیم نیرنگ خم ابروی کیست

حیرت است از قبله رو گرداندن محراب‌ها

ساغر سرگشتگی را نیست بیم احتساب

[...]

طغرل احراری

ای ز موج طلعتت نظاره در گرداب‌ها

حیرت آیینه باشد شوخی سیماب‌ها!

احتیاجی نیست در کویش به شمع دل مرا

شمع را نوری نباشد در شب مهتاب‌ها

فرش مخمل می‌کند سامان غفلت دم به دم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه