نی قابل سودم نه سزاوار زیانم
چون صبح غباری به هوا چیده دکانم
عمریست چو گردون به کمند خم تسلیم
زه در بن گوش که کشیده است کمانم
غیر از دل سنگین تو در دامن اینکوه
یک سنگ ندیدم که ننالد ز فغانم
هستی نه متاعیست که ارزد به تکلف
دل میکشد این بار و من از شرم گرانم
موجگهر از دوری دریا بهکه نالد
فریاد که در کام شکستند زبانم
چون رنگ فسردن اگرم دست نگیرد
بالی که ندارم به چه آهنگ فشانم
چون پیر شدم رستم از آفات تعین
در قد دوتا بود نهان خط امانم
مستان بخروشیدکه من نیز به تکلیف
پیغام دماغی به شنیدن برسانم
حرفم همه زان نرگس میخانه پیام است
گر حوصلهای هست ببوسید دهانم
نامنفعلی منفعل زندگیام کرد
چندان نشدم آب که گردی بنشانم
بیدل نکند موج گهر شوخی جولان
در سکته شکستهست قدم شعر روانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حال و هوای شاعر میپردازد که از محدودیتها و دردهای زندگی شکایت دارد. او به عدم توانایی در تغییر زندگیاش اشاره میکند و خود را همچون نی میبیند که نه سودی دارد و نه زیان. او از زخمهای دل و تنهایی صحبت میکند و میگوید که وجودش بار سنگینی بر دوش اوست. شاعر تأکید میکند که عشق و دلتنگی، سختیهایی را برای او به وجود آورده و او مانند جاری شدن آب دریا، در حال ناله و فریاد است. به صورت کلی، اشعار حس عمیق غم و ناامیدی را در زندگی انسانی نشان میدهد که به دنبال رهایی و آرامش است.
هوش مصنوعی: من نه به بهرهای چنان هستم که سودی برم، و نه در معرض زیانی قرار دارم. چون صبح که غباری در آسمان دارد و دکانی باز کرده است، من هم چیزی نخواهم بود.
هوش مصنوعی: مدتی است که مانند یک دایرهٔ نیمه بسته، در چنگال تسلیم زندگی کردهام، گویی که با تیر کمانم به دام افتادهام.
هوش مصنوعی: جز دل سنگین تو، در دامن این کوه هیچ سنگی نداشتم که از نالهام شکایت کند.
هوش مصنوعی: وجود یک کالا نیست که worth داشته باشد، دل به سختی این بار سنگین را تحمل میکند و من از خجالت سنگین هستم.
هوش مصنوعی: موج دریا از دوریاش بهتر است که فریاد بزند، چون زبانم در کام شکست و نمیتوانم سخن بگویم.
هوش مصنوعی: اگرچه رنگ من کم شده و حال خوبی ندارم، اما اگر بالی هم نداشته باشم، دیگر چه نیازی به پرواز و آواز دارم؟
هوش مصنوعی: زمانی که پیر شدم، متوجه شدم که خطاها و مشکلات از کمال و قدرت من کم میشود و راز و نشانههای عاقلی در وجودم نهفته است.
هوش مصنوعی: بیداران و شادان، صدای خود را بلند کنید؛ زیرا من نیز باید پیامی را که به ذهنم رسیده است به گوش شما برسانم.
هوش مصنوعی: من فقط درباره نرگس میخانه صحبت میکنم، که پیامهایی در دل دارد. اگر حوصلهاش را دارید، دهانم را ببوسید.
هوش مصنوعی: زندگیام به حدی منفعل و بیتحرک شده که حتی نمیتوانم به اندازهای که آب را به گرد و غبار تبدیل کنم، فعال باشم.
هوش مصنوعی: موجهای زیبا و دلفریب در زندگی من نچرخند، چرا که شعر من در حالتی ناپایدار و ناتمام است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر گه که به تو در نگرم خیره بمانم
من روی ترا ای بت مانند ندانم
هر گه که برآیی به سر کو به تماشا
خواهم که دل و دیده و جان بر تو فشانم
هجرانت دمار از من بیچاره برآورد
[...]
جانا ز غم عشق تو امروز چنانم
کاندر خم زلف تو توان کرد نهانم
بر چهره عیان گشت به یکبار ضمیرم
وز دیده نهان کرد به یکبار نشانم
زین بیش ممان در غم خویشم که از این پس
[...]
چون آینه رازنما باشد جانم
تانم که نگویم نتوانم که ندانم
از جسم گریزان شدم از روح بپرهیز
سوگند ندانم نه از اینم نه از آنم
ای طالب بو بردن شرط است به مردن
[...]
ماهی رود و من همه شب خواب ندانم
وه این چه حیات است که من می گذرانم
گفتی که «چسانی، ز غمم باز نگویی؟»
من با تو چه گویم، چو ندانم که چسانم؟
یک شب ز رخ خویش چراغیم کرم کن
[...]
درهجر تو درمان دل خسته ندانم
زان پیش که روزی به غمت میگذرانم
گفتی که: به وصلم برسی زود، مخور غم
آری، برسم، گر ز غمت زنده بمانم
بر من ز دلست این همه، کو قوت پایی؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.