گنجور

 
بیدل دهلوی

هستی چو سحر عهد به پرواز فنا بست

باید همه را زین دونفس دل به هوا بست

درگلشن ما مغتنم شوق هوایی‌ست

ای غنچه در اینجا نتوان بند قبا بست

یک مصرع نظاره به شوخی نرساندیم

یارب عرق شرم که مضمون حیا بست

تحقیق ز ما راست نیاید چه توان‌کرد

پرواز بلندی به تحیر پر ما بست

از وهم تعلق چه خیال است رهایی

در پای من‌ این گرد زمینگیر حنا بست

بی کشمکشی نیست چه دنیا و چه عقبا

آه از دل آزاد که خود را به چها بست

بر خویش مچین گر سرمویی‌ست رعونت

این داعیه چون آبله سرها ته پا بست

گر نیست هوس محرم امید اجابت

انصاف کرم بهر چه دستت به دعا بست

کم نیست دو روزی‌که به خود ساخته باشی

دل قابل آن نیست‌ که باید همه جا بست

فقرم به بساطی ‌که ‌کند منع فضولی

نتوان به تصنع پر تصویر هما بست

دل بر که برد شکوه ز بیداد ضعیفی

بر چینی ما سایهٔ مو راه صدا بست

بیدل نتوان برد نم از خط جبینم

نقاش عرق‌ریز حیا نقش مرا بست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منوچهری

آمد شب و از خواب مرا رنج و عذابست

ای دوست بیار آنچه مرا داروی خوابست

چه مرده و چه خفته که بیدار نباشی

آن را چه دلیل آری و این را چه جوابست

من جهد کنم بی‌اجل خویش نمیرم

[...]

خواجوی کرمانی

یاران همه مخمور و قدح پر می نابست

ما جمله جگر تشنه و عالم همه آبست

مرغ دل من در شکن زلف دلارام

یارب چه تذرویست که در چنگ عقابست

چشم من سودا زده یا دُرج عقیقست

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

خوش آب حیاتیست که گویند شرابست

حالی و چه خوش حال که دل مست و خرابست

غیری به تو گر روی نماید مگذارش

کان نقش خیالست که در دیدهٔ خوابست

گویند که امواج حبابست درین بحر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
فصیحی هروی

نعت تو شها ناسخ آیات عذابست

با نعمت تو دوزخ سخن آتش و آبست

ظلم از غضبت دیده به مسمار مژه دوخت

ور ز آنکه گشوده‌ست ز خمیازه خوابست

بر روی هم آراید اگر خصم صف کین

[...]

کلیم

در کلبه ما تا بکمر موج شرابست

تا ساغر تبخاله ما پر می نابست

چشمت لب ما غمزدگان را ز فغان بست

خاموش نشینیم که بیمار بخوابست

بیتابی پروانه بر او چه نماید

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کلیم
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه