غفلت آهنگم ز ساز حیرت ایجادم مپرس
پنبه تا گوشت نیفشارد ز فریادم مپرس
مدعای عجزم از وضع خموشی روشن است
لبگشودن میدهد چون ناله بر بادم مپرس
جوهر تعمیر پروازست سر تا پای شمع
رنگ بر هم چیدهام از خشت بنیادم مپرس
حسن پنهان نیست اما عشق راحت دشمن است
خانهٔ شیرینکجا باشد ز فرهادم مپرس
الفت آیینهٔ دل نیز تسخیرم نکرد
چون نفس پر وحشیام از طبع آزادم مپرس
کردهام یک عمر سیر گلشنآباد جنون
ناله میدانم دگر از سرو و شمشادم مپرس
هیچ فردوسی به رنگآمیزی امید نیست
سر به پایی میکشم از کلک بهزادم مپرس
معنیگل کردن موج از تظلم بستهاند
زندگی افسانهها دارد ز بیدادم مپرس
مشت خاکم، عشق، نادانسته صیدمکرده است
ای حیا آبم مکن از ننگ صیادم مپرس
هرکجا لفظیست بیدل معنیی گل کرده است
دیگر از کیفیت ارواح و اجسادم مپرس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات و تجربیات درونی خود میپردازد و از غم و درد ناشی از عشق و جدایی سخن میگوید. او به نوعی در تنگنا و حیرت به سر میبرد و نمیخواهد دیگران از عمق احساساتش باخبر شوند. شاعر به زیباییهای پنهان عشق اشاره میکند و همچنین از ناپایداری زندگی و افسانهگونه بودن آن میگوید. او از وضع خموشی خود سخن میزند و میگوید که هیچ کس نمیتواند عمق مصیبتش را درک کند. در نهایت، او حقیقت زندگی را در آلام و آرزوهای بیپایان خود میبیند و از بیدل شدن روح خود میگوید.
هوش مصنوعی: من در حالتی هستم که هیچ کس نباید نسبت به آن بیتوجهی کند. نپرس چرا به این حالت درآمدهام، چرا که این حالت نتیجهی صدای فریاد من است و این صدا همچون پنبهای نمیگذارد که چیزی به گوشت برسد.
هوش مصنوعی: ناتوانی من از وضعیت سکوت مشخص است؛ وقتی لب به سخن میآورم، مانند نالهای بر باد است. از من نپرس.
هوش مصنوعی: عشق به اوج رسیدن و تلاش برای پیشرفت، ذات زندگی من است. من همچون شمعی هستم که با رنگها و مواد گوناگون ساختهام، پس درباره ریشهها و بنیان وجودم سوال نپرس.
هوش مصنوعی: زیبایی به وضوح قابل مشاهده است، اما عشق برای دل راحت و آسوده نیست. جایی که زندگی شیرین و دلنشین باشد، از فرهاد نپرس.
هوش مصنوعی: عشق و محبت به دیگران نتوانسته است دل من را تسخیر کند، زیرا من به اندازهی یک نفس وحشی بیتاب و آزاد هستم، پس از من این موضوع را نپرس.
هوش مصنوعی: من یک عمر در باغ جنون گردش کردهام و حالا دیگر نیازی به پرسش دربارهی سرو و شمشاد نیست؛ چون فقط صدای نالههای دل را میشناسم.
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره میشود که هیچکس نمیتواند به همان اندازه که فردوسی در ایجاد امید تاثیرگذار بوده، موفق باشد. گوینده از خود میگوید که از آثار بهزاد برمیخیزد و به نوعی به تواناییهای خویش اشاره دارد و از دیگران میخواهد که در این باره نپرسند.
هوش مصنوعی: این جمله از عمق فاجعه و درد خبر میدهد. در آن موجهای زندگی به خاطر ظلم و ستمهایی که وجود دارد، در حالت رکود و بیحرکتی به سر میبرند. زندگی به گونهای افسانهای و خیالی به نظر میرسد و نباید از درد و مصیبتهایی که بر انسانها میگذرد، سوالی کرد.
هوش مصنوعی: من از خاک ساخته شدهام و عشق، ناخواسته مرا گرفتار کرده است. ای حیا، مرا از شرم بینداز و از ننگ صیادم نپرس.
هوش مصنوعی: هرجا صحبت از کلام و واژهای هست، معنا و مفهوم متعالی در آن نهفته است. دیگر از حال و وضعیت روحها و بدنها از من چیزی نپرس.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل قیامت می کند از طبع ناشادم مپرس
بیستون یک ناله میگردد ز فرهادم مپرس
نام هم مفت است، عنقا بشنو و خاموش باش
صد عدم از هستی آن سویم ز ایجادم مپرس
محفلآرای حضورم خلوت نسیان اوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.