لعل لب او یکدم بر حالم اگر خندد
تا حشر غبار من بر آبگهر خندد
بیجلوهٔ او تا چند از سیرگل و شبنم
اشکم ز نظر جوشد داغم به جگر خندد
یک خندهٔ او برق بنیاد دو عالم شد
دیگر چه بلا ریزد گر بار دگر خندد
جوش چمن از خجلت در غنچه نفس دزدد
آنجا که گل داغم از آه سحر خندد
یک شبنم از این گلشن بیچشم تماشا نیست
چندانکه حیا بالد سامان نظر خندد
یاد دم شمشیرت هرجا چمن آراید
چون شمع سراپایم یک رفتن سر خندد
افسردگی دل را از آه گشایش کو
سنگ است و همانکلفت هرچند شرر خندد
از چرخ کمان پیکر با وهم تسلی شو
کم نیست از این خانه یک حلقهٔ در خندد
آنجا که ز هم ریزد چار آینهٔ امکان
یک جبههٔ تسلیمم صدگل به سپر خندد
از خجلت بیدردی داغ است سراپایم
مژگان به عرقگیرم تا دیدهٔ تر خندد
بیجلوه او بیدل زین باغ چه گل چیند
در کسوت چاک دل چون صبح مگر خندد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تاثیر لبخند معشوق بر حال و روز خود سخن میگوید. او میگوید که اگر معشوق یک لحظه لبخند بزند، تمام غمها و دردهایش برطرف میشود. شاعر از زیبایی و جلوهگری معشوق یاد میکند و میگوید بیوجود او، هیچ زیبایی و گل و گیاهی ارزش ندارد. لبخند معشوق به نوعی نیرویی چند بعدی است که میتواند جهان را دگرگون کند. در ادامه، او به ناامیدی و دردهای قلبیاش اشاره میکند و نشان میدهد که زندگی بدون معشوق برایش بیمعنا و سرد است. در نهایت، غصه و خجلت به او این احساس را میدهد که تنها در سایه وجود معشوق میتواند به آرامش برسد.
هوش مصنوعی: اگر لبان او لحظهای بخندند، تمام عمر من با خوشحالی و نشاط خواهد بود و حتی بعد از آن هم یاد من مانند گرد و غبار بر آب زیبا و درخشان باقی میماند.
هوش مصنوعی: تا کی باید بدون زیبایی او دلخوش به گل و شبنم اشکهایم باشم، در حالی که غم درونم میجوشد و درد در جانم میخندد؟
هوش مصنوعی: یک لبخند او، موجب تغییرات جدی در دو دنیا شد. اگر دوباره بخندد، چه فاجعهای به وجود خواهد آورد؟
هوش مصنوعی: جوش و خروش چمن به خاطر ناراحتی، از غنچهای که نفسش را میدزدد، نشأت میگیرد، در حالی که گل به خاطر اندوه من، با صدای سحر خندیده و شاد میشود.
هوش مصنوعی: در این گلستان که زیباییها و جلوههای طبیعت وجود دارد، تنها یک شبنم کمرنگ و بیخاصیت نیست. آنقدر حیا و خجالت در آنجا وجود دارد که باعث میشود نگاهها و چشمها به شادی و خنده بیفتند.
هوش مصنوعی: هر جا که گل و سرسبزی باشد، یاد شمشیرت در ذهنم میآید. مانند شمعی که در نورایستادهام، در این حال که میخندم، احساس رفتن و جدایی میکنم.
هوش مصنوعی: افسردگی و اندوه قلب مانند سنگی است که گشایش و آرامش نمیآورد و حتی اگر به نظر برسد که آتش شادی در دل وجود دارد، باز هم این اندوه ساکن است.
هوش مصنوعی: اگر به دور و بر خود نگاه کنی، متوجه خواهی شد که حتی در دل مشکلات و سختیها هم میتوان به آرامش رسید. در این میان، یک نشانه کوچک از شادی و خنده نیز وجود دارد که به ما یادآوری میکند زندگی همیشه با تلخی و سختی همراه نیست.
هوش مصنوعی: در جایی که چهار آینهٔ وجود به هم بریزد، من با کمال تسلیم و پذیرش، همچون سپری از صد گل میخندم.
هوش مصنوعی: از شدت خجالت و بیدردی، تمام وجودم داغ شده است. مژگانم را به چشمانم میزنم تا اشکهایم را خشک کنم و اینگونه بگذارم چشمهایم بخندند.
هوش مصنوعی: بیدل از این باغ که پر از زیباییهاست، چگونه میتواند گل بچیند، در حالی که دلش پر از درد و شکاف است؟ تنها وقتی که صبح میرسد، شاید بتواند به زندگی لبخند بزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم تو به حال من گر نیم نظر خندد
خارم به چمن نازد عیبم به هنر خندد
تا چند بر آن عارض بر رغم نگاه من
از حلقهٔ گیسویت گل های نظر خندد
در کشور مشتاقان بیپرتو دیدارت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.