هویی کشید کلک قیامت صریر من
صد نیستان گداخت گره در صفیر من
خاک زمین فقر گلستان دیگر است
زان چشم بلبلی که دمید از حصیر من
هر جا عیار اول و آخرگرفتهاند
خطیست از قلمرو کلک دبیر من
چون نقطهام نشاند به صد عرش امتیاز
جز پشت ناخنی که ندارد سریر من
فرصت شمار کاغذ آتش زدهست عمر
از زود یک دو گام به پیش است دیر من
پوشیده نیست راز هواداری عدم
پیداست از نفس که چه دارد ضمیر من
زین دامگاه گر بپرد کس کجا رود
پرواز حیرتست ز مرغ اسیر من
رفتم ز خویش لیک به پهلوی عاجزی
برخاستن چو سایه نشد دستگیر من
در عرصهای که نیست نشان غیر بینشان
چون نی نفس بس است پر و بال تیر من
چون صبح خرقهایست نفس باف نیستی
باری که بستهاند به دوش فقیر من
زین قامت خمیدهٔ صد حرص در رکاب
غافل نیام هنوز جوان است پیر من
گردی که کردهام عرقی کن فرو نشان
پرواز تا کی ای ادب ناگزیر من
بیدل شکست چینی دل را علاج نیست
نقاش صنع، مو نکشید از خمیر من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عمیق و اندیشههای فلسفی شاعر درباره زندگی، فقر، هویت و وجود میپردازد. شاعر با تصویرسازیهای زیبا و استعارههای هنری، از وضعیت خود و مشکلاتش سخن میگوید. او از ضعف و محدودیتهای انسانی، فقر روحی و جسمی، و تلاش برای رهایی و فهم عمیقتر زندگی صحبت میکند. در نهایت، شاعر به ناامیدی و شکست در راه رسیدن به آرامش و تحقق آرزوها اشاره میکند، و به نوعی به عدم توانایی در تغییر سرنوشت خود اعتراف میکند.
هوش مصنوعی: در صدا و نواهایی که از من برمیخیزد، نوعی فراخوانی وجود دارد که به روز قیامت اشاره دارد. این صداها هم چون نواختن نی، دلها را متوجه خود میکند و گرههای سختی را در وجود انسانها باز میکند.
هوش مصنوعی: زمین خاکی که در آن زندگی میکنیم، همچون فقری است که گلستانی دیگر را میسازد، به این دلیل که پرندهای عاشق از وسط حصیر من، نغمهای سر داده است.
هوش مصنوعی: هر جا که بهترینها و بدترینها را بررسی کردهاند، نشانی از قلمرو و توانایی نگارش من به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: من مانند یک نقطه هستم که در عرشهای بلند جا گرفتهام، اما تنها فرق من با آن عرشها، مانند پشت ناخنی است که برای من ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: فرصت را غنیمت بشمار، چرا که عمر تو مانند کاغذی است که در آتش سوخته، و زمان از تو میخواهد که زودتر اقدام کنی، زیرا دیگر دیر خواهد بود.
هوش مصنوعی: رازی که درباره حمایت و علاقهمندی وجود دارد، پنهان نیست و از درون من مشخص است که نفس من چه چیزی را در درون خود دارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی از این دامگاه بپرد، به کجا خواهد رفت؟ پرواز او به جایی خواهد بود که حیرتآور است و از پرندهای اسیر من خواهد بود.
هوش مصنوعی: رفتم از خودم دور شدم، اما در کنار ناتوانیام، احساس یاری و پشتیبانی نکردم، مانند سایهای که همیشه حضور دارد ولی کمکم نمیکند.
هوش مصنوعی: در جایی که هیچ نشانی از دیگران وجود ندارد، وجود من کافی است؛ مثل نی که فقط با نفس خود میتواند پرواز کند و بال بزند.
هوش مصنوعی: صبح همچون خرقهای است که نفس انسان دیگر از آن بافته نمیشود، بنابراین باری که بر دوش فقیر من گذاشتهاند، معنایی ندارد.
هوش مصنوعی: به خاطر این قامت خمیده از صدها طمع، من هنوز در رکاب غفلت هستم و همچنان جوانم، در حالی که عمرم به پایان نزدیک شده است.
هوش مصنوعی: من تلاشی را که انجام دادهام، بپذیر و آن را زیر بال خود قرار بده. تا چه زمانی باید در این ادب و احترام باقی بمانم، ای چیزی که نمیتوانم از آن فرار کنم؟
هوش مصنوعی: دیگر هیچ درمانی برای دل شکسته من وجود ندارد، زیرا هنرمند، از خاک وجود من چیزی نکشیده و نساخته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با آن همه که چهره ی دعوی سیاه کرد
خورشید را خجالت رای منیر من
من در کمند عجز اسیرم بمدح تو
بوده مبارزان معانی اسیر من
در ملک نظم و نثر نشان هاست بیشمار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.