دی ترنگی از شکست ساغرم کل کرد و ریخت
ششجهت کیفیت چشم ترم گل کرد و ریخت
شب چو شمعم وعدهٔ دیدار در آتش نشاند
تا سحر آیینه از خاکسترمگلکرد و ریخت
خلوت رازم بهشت غیرت طاووس گشت
رنگها چون حلقه بیرون درم گلکرد و ریخت
تا تجرد از اثر پرداخت اجزای مرا
سایه همچون مو، ز جسملاغری گل کرد و ریخت
ای هوس دیگر چه دکان قیامت چیدنست
برکف خونیکه چونگل در برم گلکرد و ریخت
سیر این باغمکفیل یک سحر فرصت نبود
خنده واری تاگریبان بر درمگلکرد و ریخت
سرنگون شرم عصیان را چه عزت، کو وقار
آبروی من ز دامان ترم گل کرد و ریخت
داغم از اوج و حضیض دستخاه انفعال
بر فلکهم یکعرقوار اخترم گلکرد و ریخت
سعی مژگان جز ندامتساز پروازی نداشت
بسکه ماندم نارسا اشک از پرم گل کرد و ریخت
صفحهام یاد که آتش زد که تا مژگان زدن
صد نگاه واپسین از پیکرم گل کرد و ریخت
هیچ فردوسی به سامان دل خرسند نیست
خاک هم گر خواست ریزد بر سرم گل کرذ و ریخت
تا بپوشم بیدل آنگنجیکه در دل داشتم
عالم ویرانی از بام و درم گل کرد و ریخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با استفاده از تصورات و استعارههای مختلف، احساسات عمیق خود را درباره شکست، درد و غم بیان میکند. او میگوید که ساغر شکست او را متلاشی کرده و اشکهایش بر روی چشمهایش مانند گل میریزد. شب برای او به مانند شمعی است که در آتش میسوزد و او را به یاد وعده ملاقات میاندازد. شاعر به تفکر در مورد عواطف خود و تأثیر آنها بر وجودش میپردازد. او احساس میکند که رازها و آرزوهایش به مانند بقیه چیزها در حال نابودی هستند و یادگیری از تجربیاتش به او ندامت میدهد. در نهایت، شاعر میبیند که حتی فراموشی و خاک نیز نمیتواند غم و ویرانی درونی او را پنهان کند. اشعار او در نهایت نشاندهنده حس تنهایی و ناامیدی عمیق است که از دست دادن عشق و امید به زندگی به او دست داده است.
هوش مصنوعی: شکست ساغرم باعث شد که سرگردانی و بیقراری در درونم بیدار شود و هر جایی که نگاه میکنم، حالتی از اشک و اندوه را در چشمانم میبینم که مثل گلی که تازه شکفته، جاری شده است.
هوش مصنوعی: در دل شب مانند شمعی روشن هستم که وعدهٔ دیدار را در آتش نگه داشتهام. تا صبح، وجودم از خاکسترها گل میکند و میریزد.
هوش مصنوعی: در خلوت من، راز و رمزها تبدیل به بهشت غیرت طاووس شد. رنگها مانند حلقهای در کنار در من، شکوفا شده و به بیرون ریختهاند.
هوش مصنوعی: تا وقتی که من از اثرات مادی و دنیوی جدا شدم، سایهای همچون مو بر جسم لاغرم نشسته و باعث زیباییام شده و به تدریج بر افکنده است.
هوش مصنوعی: ای آرزو، دیگر چه نیرنگی در روز حساب و کتاب درست میکنی با دست خونینی که مانند گلی در دلم شکفته و ریخته است؟
هوش مصنوعی: این باغ من در حال رشد و شکوفایی است، اما فرصتی برای شادی و خندیدن ندارم. مانند گلی که بر در ورودیام افتاده و ریزش کرده است، احساس سرشکستگی و ناامیدی میکنم.
هوش مصنوعی: گسستگی و بیتابی من، چه افتخاری دارد؟ کجا میتوانم به آرامش و اعتبار خود اشاره کنم، در حالی که آبرویم از زندگیام، مانند گلی بود که جلوه کرد و سپس ریخت.
هوش مصنوعی: من از دل شکستگی به شدت رنج میبرم و این درد مثل عرقی که از ستارهای بر مدار آسمان بچکد، به وجود من لطمه میزند و باعث از بین رفتن زیباییام میشود.
هوش مصنوعی: دقت کن که تلاش زیبایی چشمان تو فقط باعث پشیمانی من شد. مدت زیادی منتظر ماندم و در نتیجه اشکهایم مانند گل از پرهایم جاری شدند و ریختند.
هوش مصنوعی: صفحهی من یادآور طوفانی است که آتش را شعلهور کرد، تا آنجا که اشکهایم از چشمانم ریخت و نگاهی آخرین از وجودم به شکل گلی نازک و زیبا درآمد.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند به طور کامل به آرزوها و خواستههای خود برسد. حتی اگر خاک بر سرم ببارد و گلها بر سرم بریزند، باز هم دل خوشی نخواهم داشت.
هوش مصنوعی: برای پنهان کردن گنجی که در دل داشتم، جهان از ویرانی به گل و گیاه تبدیل شد و تمام در و دیوار خانهام را پر از زیبایی کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.