همچو مینا غنچهٔ رازم بهار آهنگ شد
پرتوی از خون دل بیرون دوید و رنگ شد
بس که در یادت به چندین رنگ حسرت سوختم
چون پر طاووس داغم عالم نیرنگ شد
کوه تمکینی به این افسردگیها حیرت است
بس که زیر بار دل ماندم صدا هم سنگ شد
در طلسم بستن مژگان فضایی داشتم
تا نگه آغوش پیدا کرد عالم تنگ شد
پیکرم در جستوجویت رفت همدوش نفس
رشتهٔ این ساز از فرسودگی آهنگ شد
در شکنج پیریام هر مو زبان نالهای است
از خمیدنها سراپایم طرف با چنگ شد
آنقدر واماندهام کز الفتم نتوان گذشت
اشک هم در پای من افتاد و عذر لنگ شد
جوهر خط آخر از آیینهات میگون دمید
دود هم از شعلهٔ حسن تو آتشرنگ شد
کسب آگاهی کدورتخانه تعمیر است و بس
هر قدر آیینه شد دل زیر مشق زنگ شد
هیچکس حسرتکش بیمهری خوبان مباد
آرزو بشکست ما را تا دل او سنگ شد
بیدل از درد وطن خون گشت ذوق عبرتم
بس که یاد آشیان کردم قفس هم تنگ شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق شاعر درباره عشق و حسرتهای ناشی از آن میپردازد. شاعر با تشبیهات زیبا و نمادین از حالت روحی خود یاد میکند، از غم و اندوهی که ناشی از یادآوری معشوق و فقدان اوست. احساس افسردگی و ناامیدی او به جایی میرسد که حتی جسم و جانش تحت تاثیر این ناامیدی قرار میگیرد. شاعر به توصیف تاثیرات عشق و خاطرات تلخ و شیرین میپردازد و در نهایت به این نتیجه میرسد که درد و رنج عشق، هویت و زندگی او را شکل داده است و حالا دیگر نمیتواند از این احساسات رهایی یابد. شاعر همچنین به زخمهایی که از بیمهری معشوق خورده اشاره میکند و احساس شکنندگی و اسارت خود را در یادآوری آن عشق بیان میکند.
هوش مصنوعی: مانند مینا، راز دل من به شکوفه درآمد و احساساتی که در دل داشتم، مانند پرتویی از خون، بیرون آمد و رنگ گرفت.
هوش مصنوعی: به خاطر یاد تو به شدت حسرت خوردهام و مانند پر طاووس در رنگهای مختلف سوختهام. اکنون دنیای من پر از نیرنگ و فریب شده است.
هوش مصنوعی: کوهی که چنین محکم است، به این حال و روز اندوه چه جای شگفتی دارد، زیرا به قدری تحت فشار و بار غم هستم که حتی صدای من هم به سنگ خوردن میماند.
هوش مصنوعی: با چشمهای جادوگری که داشتم، فضایی برای بند کشیدن ایجاد کردم، به طوری که وقتی آرزوی آغوش کسی را کردم، جهان بر من تنگ شد.
هوش مصنوعی: بدن من در تلاش برای یافتن تو، همگام با نفس، این ساز را از کشش فرسوده کرده است.
هوش مصنوعی: در لحظات پیری، هر رشته مویم گویای نالههای ناشی از خمیدگی است و تمامی وجودم با نوا و آوازهای غمانگیز درگیر شده است.
هوش مصنوعی: من به قدری خسته و ناامید شدهام که نمیتوانم از کسانی که به آنها وابستهام دور شوم. حتی اشکهایم نیز بر زمین افتادند و به نوعی مرا در وضعیتی دشوارتر قرار دادند.
هوش مصنوعی: از زیبایی تو، رنگ آتش و دودی برخاسته که مانند رنگهای مجلل در آینهات جلوهگر است.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن آگاهی و روشنایی، دل همچون آینهای است که باید از کدورتها پاک شود. هر چه بیشتر در کسب دانش و تجربیات تلاش کنیم، دل ما صافتر و روشنتر میشود و زنگارهایی که آن را پوشانده از بین میرود.
هوش مصنوعی: هیچکس نباید به خاطر بیمهری و نادیدهگرفتن افراد نیکوکار حسرت بخورد؛ آرزوهای ما شکسته شد و این موضوع باعث شد که دل او نیز سخت و خشن شود.
هوش مصنوعی: بیدل به خاطر درد وطنش به شدت ناراحت و غمگین شده است. او از شدت اندوه و یادآوری خانهاش، احساس دردمندی میکند و حتی قفس نیز برایش تنگ و غیرقابل تحمل شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بس که دل افسرده زین دریای پرنیرنگ شد
چون صدف هر قطره آبی که خوردم سنگ شد
تا رهم در عالم بی منتهای دل فتاد
آسمان چون حلقه فتراک بر من تنگ شد
بوریای فقر پیش مردم بالغ نظر
[...]
چون همه درکینه با من چرخ نیلیرنگ شد
سنگ گشتمشیشه گرشد،شیشه گشتم سنگ شد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.