ماضی ومستقبل این بزم حیرت حال بود
شخص از خود رفته در آیینهها تمثال بود
سوختن همچون سپند از ننگ ایجادم رهاند
ورنه هستی برلب عرض نفس تبخال بود
بسکه یاس ناتوانی در مزاجم ریشهکرد
بر زبان خامه حرف مدعایم نال بود
هرقدر بر جا فسردم وحشتم سامانگرفت
چون غبار رنگ در ساز شکستم بال بود
غیر حسرت از جهان جستجوگردی نکرد
کاروان ما نگاه واپسین دنبال بود
خلق را در تیرباران هجوم احتیاج
آبرو تا بود وقف چشمهٔ غربال بود
هرکجا فال شکفتن زد بهار غنچهاش
صبح از ایجاد تبسم چین روی زال بود
بینصیبان چشم درگرد دو رنگی باختند
ورنه حسنش را سواد هردو عالم خال بود
غیر را در دل شکوه عشق گنجایش نداد
خانهٔ خورشید از خورشید مالامال بود
جلوهٔ عیش و الم یکسر به موهومی گذشت
عمر را کیفیت تصویر ماه و سال بود
ماجرای سایه از خورشید هم روشن نشد
رفتنم از خویش، یا، زان جلوه استقبال بود
بیدل از بیدردی روز وداعت سوختم
سینه میکندی چه میشد گر زبانت لال بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و پیچیده شاعر درباره زندگی، عشق و وجود میپردازد. شاعر به این نکته اشاره میکند که حال در میان زمانهای گذشته و آینده قرار دارد و انسان در آینه خود را میبیند. او از ننگ ایجاد و حسرتهای گذشته رنج میبرد و در حالی که به جستجوی معنا در زندگی میپردازد، ناامیدی و یأس در او ریشه دوانده است.
شاعر به تضادهای زندگی مانند عشق و دلتنگی، زیبایی و درد، و عیش و غم اشاره میکند و به تصویر بالهای شکسته و احساس تنهایی در میان مردم پرداخته است. در نهایت، او از بیحسی و درد فراغ و جدایی به ناله میرسد و دلتنگیاش را به تصویر میکشد. شعر بیانگر پیچیدگیهای روح بشری و جستجوی معنا در زندگی است.
هوش مصنوعی: در این بزم پرشتاب، زمان نه گذشته است و نه آینده؛ بلکه حالتی حیرتانگیز است. شخصی که در این فضا غوطهور شده، در آینهها تصویری از خود را میبیند.
هوش مصنوعی: سوزش و آتشسوزی مانند حرارت اسپند از ننگ و عیب مرا نجات میدهد، وگرنه وجود من به اندازهای دردناک است که در کنار نفس کشیدن، به مانند زگیل یا گلمژه میماند.
هوش مصنوعی: بهقدری ضعف و ناتوانی در وجودم نفوذ کرده که با هر کلمهای که مینویسم، نشانهای از شکایت و درد در آن حس میشود.
هوش مصنوعی: هر چقدر که در کوهستان دچار سردرگمی و ترس شدم، کم کم آرامش پیدا کردم. همانطور که غبار رنگی که در ساز شکسته ایجاد میشود به تدریج به آرامش میرسد.
هوش مصنوعی: کاروان ما فقط حسرت جستجوی دنیای فانی را به دوش میکشید و هیچ چیز دیگری دنبال نمیکرد. نگاه ما به گذشته معطوف بود.
هوش مصنوعی: در درگیریها و مشکلات اجتماعی، مردم به شدت به حفظ آبرو و حیثیت خود نیاز دارند و به همین خاطر، برای جلوگیری از آسیب به احترام و اعتبارشان، باید از روشهای هوشمندانه و موشکافانه استفاده کنند.
هوش مصنوعی: هر جا که بهار به شکوفایی رسید، غنچهها در حال شکفتن بودند و صبح با لبخند زیبایی از چهره زال، زندگی تازهای را آغاز کرد.
هوش مصنوعی: بینصیبانی که به دنبال دو رنگی بودند، همه چیز را از دست دادند. در حالی که زیبایی او به قدری است که برای هر دو جهان به عنوان نشانهای برجسته شناخته میشود.
هوش مصنوعی: دل نتوانست جایی برای کسی دیگر بگذارد، چرا که آنقدر عشق در آن پر بود که مانند خانهای که فقط از نور خورشید پر شده باشد، نمیتوانست جایی برای دیگران داشته باشد.
هوش مصنوعی: لذت و اندوه لحظاتی از زندگی به سرعت گذشت و آنچه که از عمر باقی مانده است، تنها به نحوه تصور ما از ماهها و سالها وابسته است.
هوش مصنوعی: موضوع سایه و خورشید به خوبی روشن نشده است. من هم مثل سایهام از خودم دور شدم؛ شاید این رفتن، به خاطر آن تماشا و زیبایی بوده باشد که از قبل وجود داشت.
هوش مصنوعی: من در روز وداع تو از درد و غم به حالتی رسیدم که سینهام آتش میگیرد. اگر زبانت سکوت میکرد و چیزی نمیگفت، شاید اوضاع بهتر بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۱
ماضی ومستقبل این بزم حیرت حال بود
شخص از خود رفته در آیینهها تمثال بود
حبذا طغرل که بیدل میسراید مصرعی
ماضی و مستقبل این بزم حیرت حال بود
سینه پر علم حیدر بحر مالامال بود
گوهر شبیر و شبر شاهد احوال بود
دوش از تب پیکرم چون شعله آتش بال بود
بر لب خاموشیم مهر ادب تبخال بود
رنج و راحت در مزاج درد و درمان میگداخت
سونش الماس و ریش دل به یک منوال بود
شعله زد شوق و در گوش شهیدان پنیه سوخت
[...]
از قبول نقش، دل دایم پریشان حال بود
گر غباری داشت این آیینه از تمثال بود
از تهی چشمان گره در کار من امروز نیست
آب کشت من مدام از چشمه غربال بود
از گشاد لب در تشویش واشد بر رخش
[...]
هرکجا شوق توام ساغر کش آمال بود
صبح عشرت سربلند و شام غم پامال بود
داشتم از زلف او سرمایه عیش ابد
تا سواد خط او بر روی دولت خال بود
دیده آیینه بر رویش گشودند در ازل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.