هم در ایجاد شکستی به دلم پا زده است
نقش شیشه گرم سنگ به مینا زده است
راه خوابیده به بیداری من میگرید
هرکه زین دشت گذشتهست به من پا زده است
حسن یکتا چه جنون داشت که از ننگ دویی
خواست بر سنگ زند آینه بر ما زده است
نیست یک قطرهٔ بیموج سراپای محیط
جوهر کل همه بر شوخی اجزا زده است
ای سحر ضبط عنانی که از آن طرز خرام
گرد ما هم قدح ناز دو بالا زده است
هر نگه رنگ خرابات دگر میریزد
کس ندانست که آن چشم چه صهبا زده است
دل نشد برگ طرب ورنه سرخلدکه داشت
بیدماغی پر طاووس به سرها زدهاست
زین برودتکده هر نغمه که بر گوش خورد
شور دندان بهم خورده سرما زده است
کس نرفتی به عدم هستی اگر جا می داشت
خلقی ازتنگی این خانه به صحرا زده است
بگذر از پیش و پس قافلهٔ خاموشی
دو لب ما دو قدم بود که یکجا زده است
بیدل از جرگه اوهام به در زن کاینجا
عالمی لاف خرد دارد و سودا زدهاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات و افکار شاعر درباره شکستها و ناهنجاریهای زندگی میپردازد. شاعر بیان میکند که دلش دچار درد و شکست است و حس میکند که دیگران نیز در این شکست سهم دارند. او به تصویر کشیدن دنیای سرد و بیروح میپردازد که در آن هیچ قطرهای بیحرکت نیست و هر چیزی به گونهای خاص تحت تأثیر است. از زیباییها و جذابیتهای دنیا میگوید که تحت تأثیر غم و اندوه قرار گرفتهاند. اصطلاحات شاعرانهای چون "نگاه رنگ خرابات" و "دل نشد برگ طرب" نشاندهندهٔ تضاد بین شادی و غم در زندگی است. در نهایت، شاعر به دنبال رهایی از اوهام و فرار از این دنیای بیروح و سرد است.
هوش مصنوعی: این بیت به خاطر شکستگی و آسیبپذیری دل اشاره دارد. در آن، وجود یک نقش زیبا و دلنشین روی شیشه به لطافت و fragility آن تشبیه شده است، که با برخورد سنگی به مینا (شیشه) دچار آسیب و شکستگی میشود. بنابراین، دلیل دلشکستگی و درد در دل شاعر، کوچکترین ضربهها و نگرانیها نیز میتواند باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از این دشت عبور کرده و به من رسیده، بر حالتی که در آن خوابیدهام، افسوس میخورد.
هوش مصنوعی: زیبایی خاص و منحصر به فرد، چه دیوانگیای داشت که از شرمندگی دویدن، خواست به سنگ ضربه بزند و به ما نگاه کند.
هوش مصنوعی: در این دنیا، هیچ چیز بدون تأثیر و حرکتی نیست؛ هر ذرهای که به نظر میرسد بیتحرک است، در واقع تحت تأثیر کل محیط و اجزای دیگر قرار دارد و همه چیز در ارتباط با یکدیگر است.
هوش مصنوعی: ای سحر، تو به زیبایی و لطافت خود، توجه همه را جلب کردهای و به خاطر آن زیبایی، همه به دور تو جمع شدهاند و هر کدام به نوعی در حال تحسین تو هستند.
هوش مصنوعی: هر بار که به میخانه نگاه میکند، رنگی متفاوت در دلش ایجاد میشود. هیچکس نمیداند که آن چشمان چه ناز و زیبایی را در خود دارند.
هوش مصنوعی: اگر دل شاد میشد، مانند برگهای شاداب و سرزنده میبود، ولی حالا که اینطور نیست و نماندن در خوشی، مانند آن است که کسی بدون عقل و درک در میان طاووسها گم شده باشد.
هوش مصنوعی: در این دنیای سرد و بیروح، هر صدایی که به گوش میرسد، به نوعی با درد و رنج همراه است و نشان از سرما و تلخی زندگی دارد.
هوش مصنوعی: هیچکس به عدم و نیستی نرفته است، اگر جایی برای زندگی وجود داشت. مردم از این تنگی و محدودیت در این خانه، به دشت و صحرا پناه بردهاند.
هوش مصنوعی: از جستجو و نگرانی دربارهٔ گذشته و آینده دست بردار، زیرا دو لب ما فقط یک قدم در سکوت برداشتهاند.
هوش مصنوعی: بیدل، از دنیای خیالات و توهمات بیرون بیا. زیرا در اینجا افرادی هستند که فقط ادعای عقل و خرد دارند اما در واقع غرق در جنون و پریشانیاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلم از خم صفا جام مصفا زده است
همتم سنگ بر این طارم مینا زده است
نقد عرفان ز مقلد مطلب کان مسکین
دست در آرزوی نسیه فردا زده است
زر و سیمی که بر آن خواجه نظر دوخته است
[...]
لعل سیراب تو ترخنده به صهبا زده است
نگهت زهر به سرچشمه مینا زده است
گوهر جرات من در صدف طوفان نیست
بارها قطره من بر صف دریا زده است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.