گوهر دل ز سخن رنگ صفا باخته است
زنگ این آینه یکسر نفس ساخته است
مکش ای جلوه ز دل یک دونفس دامن ناز
که هنوز آینه تمثال تو نشناخته است
حسن خوبان که کتان مه تابان تواند
تا تو بیپرده نهای پرده نینداخته است
جلوهها مفتتو ای ناله چه فرصتطلبیست
که نفس همنفسی آینه پرداخته است
از قمار من و ما هیچ نبردیم افسوس
رنگ جنسیستکه نقدش همه جا باخته است
عجز ما آن سوی تسلیم گرو میتازد
سایه در جنگ سپر هم سپر انداخته است
هرزه بر خویش ننازی که درین بزم چو شمع
سر تسلیم همانگردن افراخته است
هر دو عالم چو نفس در جگرم سوختهاند
شعلهٔ وادی مجنون چهقدر تاخته است
پیش از ایجاد نفس قطع هوسها کردیم
صبح هستی دم تیغی به خیال آخته است
هیچ پرواز ز خاکستر خود بیرون نیست
بیدل این هفت فلک بیضهٔ یک فاخته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفاهیم عشق، هویت و وجود پرداخته و احساسات عمیق انسانی را به تصویر میکشد. شاعر از زنگار دل و آسیبهای ناشی از عشق میگوید و به تاثیرات زیبایی و جلوههای آن بر روح و جان اشاره میکند. او به جدال میان نفس و حقیقت اشاره دارد و وضعیت اندوهناک انسان را در مواجهه با عشق و هوسها توصیف میکند. در نهایت، شعر به ناکامیها و شکستهای انسانی در جستجوی معانی عمیقتر زندگی و عشق ختم میشود و نشان میدهد که هیچ پرواز واقعی جز از دل خاکستر تجربههای سخت ممکن نیست.
هوش مصنوعی: دل مثل یک گوهر درخشان است که به خاطر سخنان نیک و صادقانه، نظافت و روشنایی خود را از دست داده. این آینه، تمام وجودش خلاصهای از نفس و روح اوست.
هوش مصنوعی: مبادا که تو دامن ناز خود را از دل یک نفر بگیری، زیرا که هنوز آینه تصویر تو را نمیشناسد.
هوش مصنوعی: زیبایی حسن خوبان مانند پارچهای نرم و درخشان است که تا زمانی که تو پردهنشینی و خود را پنهان کردهای، این زیبایی به نمایش گذاشته نمیشود.
هوش مصنوعی: این ناله تو چه فرصتی برای جلوههای زیبا ایجاد کرده است! حتی نفس تو به حقیقتی ملموس و قابل مشاهده تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: ما در قمار زندگی چیزی به دست نیاوردیم و افسوس که این بازی فقط به خاطر ظاهری فریبنده است که در واقع ارزشش را همه جا از دست دادهایم.
هوش مصنوعی: ناتوانی ما در برابر تسلیم، به گونهای است که انگار در نبرد، سایهای به سرعت در حال پیشروی است و حتی سپرها هم به زمین افتادهاند.
هوش مصنوعی: به خود نبال و فخر مکن، زیرا در این مهمانی، مانند شمع، سر تسلیم پایین است و فقط گردن تو بر افراشته است.
هوش مصنوعی: هر دو جهان مانند نفس در درون من سوختهاند، شعلههای عشق و دیوانگی چه اندازه به جانم آسیب رساندهاند.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه نفس به وجود بیاید، از خواستهها و آرزوها دست کشیدیم. در صبح زندگی، بر تیغی که به خیال میرسد، آمادهایم.
هوش مصنوعی: هیچ پروازی از خاکستر خود خارج نمیشود. در این آسمانها، این جهان فقط یک تخم مرغ برای یک قناری است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با سمند تو مگر مه به گرو تاخته است
که ز رفتار فرومانده و دل باخته است
بنویسید به صیاد ز خون دل من
که گرفتاری مرغان قفس ساخته است
در گلستان به چه رو چهره تواند گشتن
[...]
در چمن تا قد سرو تو برافراخته است
روز و شب نوحهگری کار من و فاخته است
برد با کهنه حریفی است که در بازی عشق
هرچه را داشته چون من همه را باخته است
بگمان غلط آن ترک کمانکش چون تیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.