نیست بیشور حوادث آمد و رفت نفس
کاروان موج دارد از شکست خود جرس
باغ امکان را شکست رنگ میباشد کمال
ای ثمر گر فرصتی داری به کام خویش رس
تا توانی پاس آب روی سایل داشتن
خودفروشی های احسان به که ننمایی به کس
ای عدم آوازه قید زندگی هم عالمیست
بیضه گر بشکست، چون طاووس رنگین کن قفس
مشت خونی هرزهگرد کوچهٔ زخم دلیم
حسرت استاینجا به جز عبرت چهمی گردد عسس
دستگاه سفلهخویان مایهٔ شور و شر است
خالی از عرض طنینی نیست پرواز مگس
چون به آگاهی رسیدی گفت و گوها محو کن
نیست منزل جز بیابان مرگی شور جرس
بیغباری نیست هرجا مشت خاکی دیدهایم
شد یقین کز بعد مردن هم نمیمیرد هوس
چون حبابم بیدل از وضع خموشی چاره نیست
صاحب آیینه را لازم بود پاس نفس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به روایت بیثباتی و ناپایداری زندگی و حوادث آن میپردازد. شاعر به شکستن امیدها و آرزوها اشاره میکند و بیان میکند که زندگی با شور و دردهایش همراه است. او تاکید میکند که در این مسیر، انسان باید در فرصتی که دارد، به خود و آرزوهایش برسد و از کمک به دیگران فروگذار نکند. همچنین، به وجود حسرت و عبرت در زندگی و لزوم درک عمیق از وجود و مرگ نیز اشاره شده است. در نهایت، شاعر به پوچی و زودگذر بودن زندگی و نیاز به مراقبت از نفس خود اشاره دارد.
هوش مصنوعی: حوادث زندگی همیشه با هیجان و آشفتگی همراه است و مانند کاروانی که در حال حرکت است، هر ضربه و آسیب به آن، زنگ خطر را به صدا درمیآورد.
هوش مصنوعی: باغی که پر از رنگ و زیبایی است، نماد امکانات و فرصتهای زندگی است. ای میوهٔ این باغ، اگر فرصتی برایت فراهم شد، از آن بهخوبی بهرهبرداری کن و لذت ببر.
هوش مصنوعی: تا جایی که میتوانی باید از آبرو و حیثیت خود حفاظت کنی و هیچگاه خود را در برابر دیگران حقیر و بیارزش نشان ندهی.
هوش مصنوعی: ای نبود، صدای این قید و بند زندگی هم مانند دنیایی است. اگر زندگی از هم پاشید، مانند طاووس زیبا، قفس را زیبا کن.
هوش مصنوعی: مشت خونی که در کوچههای زخم دل نتیجهٔ بیهدفگشتگی است، حسرتی است که تنها عبرت باقی مانده در اینجا به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: وجود افرادی که حقیر و پست اخلاقی دارند، باعث ایجاد آشفتگی و نارضایتی است. این افراد هیچگاه به چیزی که ارزشمند باشد دست پیدا نمیکنند و حتی در جستجوی لذتهای سطحی نیز به توفیق نخواهند رسید.
هوش مصنوعی: وقتی به حقیقت و آگاهی واقعی رسیدی، دیگر به گفتگوهای بیفایده ادامه نده. هیچ جایی جز دنیای بیپایان مرگ و فنا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در هر جایی که گرد و غباری دیدهایم، به یقین دریافتیم که حتی بعد از مرگ، تمایل و آرزوها از بین نمیروند.
هوش مصنوعی: من مانند حبابی هستم که در حالت سکوت و بیحرکتی قرار دارم و راه چارهای ندارم. اما کسی که آینه دارد، باید مراقب نفس خودش باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای توئی بیچارگان را چاره و فریادرس
ایزد از هر دو بند و سختی مر ترا فریادرس
هرکه را رنجی بدو آمد تو برداری ازو
بر ندارد رنج تو جز کردکار پاک و بس
جز بکردار نشاط و ناز نگذاری قدم
[...]
ای بنظم آراستن با سعد اکبر هم نفس
مدح سعدالملک مسعود بن اسعد گوی و بس
آنکه نفس ناطقه از سینه ارباب نظم
بهر سلک مدح او در نفیس آرد نفس
صدر عالی رأی ملک آرای دستوری که بر
[...]
در ضمیر ما نمیگنجد بغیر از دوست کس
هر دو عالم را به دشمن ده، که ما را دوست بس
یاد میدار آنکه: هستی هر نفس با دیگری
ای که بییاد تو هرگز بر نیاوردم نفس
میروی چون شمع و خلقی از پس و پیشت روان
[...]
ز اقتضای دور گردون گر پدید آید ترا
چند روزی در جهان بر قول و فعلی دسترس
بشنو از ابن یمین پندی بغایت سودمند
با سلامت عمر اگر داری بسر بردن هوس
بدمگوی و بدمکن با هیچکس در هیچ حال
[...]
هست پیغامی مرا کو قاصدی مشکین نفس
سست میجنبد صبا ای صبح کار توست و بس
پیش خورشید مرا کاریست وانگه غیر صبح
کیست کو در پیش خورشیدی تواند زد نفس؟
ای نسیم صبح بگذر بر شبستانی که گشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.