اگر با پای سروی سعی آهم رهبری کردی
کف خاکسترم با بال قمری همسری کردی
ندادم عرض هستی ورنه با این ناتوانیها
به رنگ رشتهٔ شمعم نفس هم اژدری کردی
نشد اول چراغ عافیت در دیدهام روشن
که پیش از دود کردن آتشم خاکستری کردی
دلی دارم که گر آیینه دیدی حیرت کارش
همان جوهر عرق از خجلت بیجوهری کردی
نبردم رنج تزویری که زاهد از فسون او
به هر گوسالگی خود را خیال سامری کردی
به بی دردی فسرد و یک نفس آدم نشد زاهد
چه بودی از هوس هم این هیولا پیکری کردی
خوشا ملک فنا و دولت جاوید بیقدری
که آنجا نقش پا هم بر سر ما افسریکردی
اگر چون شانه حرفی از فسون زلف دانستی
دل صد چاک ما هم دست در بال پری کردی
چو قمری چشم اگر میدوختم بر سرو آزادش
به گردن گردش رنگ تحیر چنبری کردی
نگاه او گر افکندی سپند ناز در آتش
به حیرت ماندن چشم غزالان مجمری کردی
زگرد جلوهٔ خود خاک بر سر ریختی بیدل
اگر نظارهٔ رفتار او کبک دری کردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با استفاده از تمثیلها و تصاویری زیبا، به احساسات عمیق و اندوه شاعر اشاره دارد. شاعر از تلاش برای عشق و رهبری صحبت میکند و به تجربههای تلخ زندگی اشاره دارد. او به ناکاملیهایی که در عشق و زندگی دارد میپردازد و حسرت بر اینکه نتوانسته درک عمیقتری از زیباییها داشته باشد، دارد. همچنین به توهمات و نیرنگهای زاهدان و بیاعتنایی به ارزشهای واقعی اشاره میکند. در نهایت، شعر به نوعی تضاد بین دنیای زودگذر و ارزشهای ابدی میپردازد و بر این نکته تأکید دارد که زیبایی و عشق واقعی در نهایت ارزش بیشتری دارد.
هوش مصنوعی: اگر با قدرت و ارادهای محکم و استوار مانند سرو به راه خود میرفتی، میتوانستی به کسی همچون پرندهای آزاد و زیبا مانند قمر دست پیدا کنی.
هوش مصنوعی: من وجود خودم را به کسی نشان ندادم، وگرنه با این ضعف و ناتوانیها، نفس من هم میتوانست مانند زهر یک اژدها خطرناک باشد.
هوش مصنوعی: در ابتدا، نشانههایی از آرامش و خوشبختی در چشمانم نمیتابید. به این دلیل که پیش از آنکه شعلهی آتش وجودم را به خاکستر تبدیل کنی، زندگیام را به مشکلات و سختیها دچار کردی.
هوش مصنوعی: اینجا یک دل دارم که اگر آن را بخوبی ببینی، متوجه خواهی شد که از شرم و بیارزشیاش، عرق از پیشانیاش نشسته است و تو را به شگفتی وامیدارد.
هوش مصنوعی: من درگیر رنج و فریبکاریای نیستم که زاهد به خاطر آن، به هر نقصی در خود، تصور میکند که مانند سامری است و در دام این خیال میافتد.
هوش مصنوعی: به خاطر بیدردی، این حالت به تو دست داده و نتوانستی حتی یک بار به انسان بودن نزدیک شوی. چرا که چه میدانستی از آرزوها، که تو هم خودت را به یک موجود هیولایی تبدیل کردی.
هوش مصنوعی: خوشا سرزمین زوال و حکومتی که پایدار است، جایی که حتی آثار قدمهای ما نیز بر سر ما تسلط دارد.
هوش مصنوعی: اگر تو مانند شانهای هستی که در مورد زیبایی و فریبندگی موها چیزی میدانی، پس دل شکسته ما هم با دست خودت به پری (ملکوت) پیوسته است.
هوش مصنوعی: اگر مانند قمری به چهرهی زیبا و باشکوهش نگاه میکردم، رنگ و ناز آن به قدری مرا شگفتزده میکرد که حیرت را به همراه میآورد.
هوش مصنوعی: اگر نگاهی به او بیندازی، مانند آتش که زیبایی و ناز او را در خود میسوزاند، چشمان غزالها به حیرت میافتند و به مانند ظرفی پر از عطر و زیبایی میشوند.
هوش مصنوعی: اگر به زیبایی و جلوهی او نگاهی بندازی، همچون پرندۀ کبک دچار شگفتی و حیرت خواهی شد، بیدل، وقتی که او از خود خاک بر سر میریزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خیالت هر کجا تمهید راحتپروری کردی
به خواب بیخودی بوی بهارم بستری کردی
نفس چون ناله بر باد تپیدن داد اجزایم
به توفان خیالت گرنه حیرت لنگری کردی
به پاس راز الفت شکر بیدردیست کار من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.