آن پری گویند شب خندید بر فریاد ما
ای فراموشی تو شاید داده باشی یاد ما
بسکه در پروازگرد جستجوها ریختیم
گشت زیر بال پنهان خانهٔ صیاد ما
جانکنیها در قفای آرزو پر میفشاند
با شرار تیشه رفت از بیستون فرهاد ما
از عدم ناجسته کر کردهست گوش عالمی
شور نشنیدن صدای بیضهٔ فولاد ما
چشم باید بست و گلگشت حضورشرمکرد
غنچه میخندد بهار عالم ایجاد ما
شمعسان عمریست احرام گدازی بستهایم
نیست در پهلو به غیر از پهلوی مازاد ما
خجلت تصویر عنقا تا کجا باید کشید
با صدف گم گشت رنگ خامهٔ بهزاد ما
نقش پا در هیچ صورت پایهٔ عزت ندید
سایه هم خشت هوس کم چید بر بنیاد ما
باهمه کثرت، شماری غیر وحدت باطلست
یک یک آمد بر زبان از صدهزار اعداد ما
هیچکس بر شمع در آتشزدن رحمی نکرد
از ازل بر حال ما میگرید استعداد ما
پاس اسرار محبت داشتن آسان نبود
گنج ویرانکرد بیدل خانهٔ آباد ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تلاقی احساسات عشق و ناکامی میپردازد. شاعر از تجربیات خود در جستجوی عشق و آرزوهای ناتمام سخن میگوید. او به خنده و شادیها اشاره میکند، اما در پس آنها غم و ناامیدی نهفته است. احساس فراموشی و تنهایی در جستجوهای بیپایان به تصویر کشیده میشود؛ گویی هیچ کس نمیتواند درک کند که در دل شاعر چه میگذرد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که همه چیز در عدم وحدت خلاصه میشود و عشق و محبت رازهایی دارند که درک آنها کار آسانی نیست.
هوش مصنوعی: آن پری میگفت که شب به فریاد ما خندیده است، ای فراموشی، شاید تو یاد ما را به فراموشی سپردهای.
هوش مصنوعی: به طور مکرر و بیوقفه در جستجوی خواستهها و آرزوهای خود کوشش کردیم، که در نتیجه، زندگی و سرنوشت ما در سایه و زیر بالای موجودی نامرئی و در دست شکارچیان قرار گرفت.
هوش مصنوعی: کوششها و تلاشهایی که برای رسیدن به اهداف و آرزوها انجام میشود، در نهایت به زیبایی و شور و شوق تعبیر میشود. با این حال، مانند قصهی فرهاد، ممکن است این تلاشها به هزینهها و رنجهای زیادی منجر شود.
هوش مصنوعی: گوش جهانی از نبودن چیزهای مهم کر شده و صدای ناهنجار ما را نمیشنود.
هوش مصنوعی: برای درک این بیت میتوان گفت که باید چشمها را بست و با شگفتی به زیباییهای حضور نگاهی انداخت؛ چرا که بهارش بهگونهای است که گلها و غنچهها به شادابی و خنده آمدهاند و نشانهای از زندگی و خلاقیت در جهان پدیدار شده است.
هوش مصنوعی: شمعوار سالهاست که با اشتیاق و محبت زندگی کردهایم، اما در کنار ما هیچکس جز خودمان نیست.
هوش مصنوعی: تصویر پرندهای افسانهای (عنقا) تا چه اندازه باید شرمنده باشد، با صدفی که رنگ قلم بهزاد ما (نقاش معروف) را گم کرده است.
هوش مصنوعی: در هیچ شرایطی نمیتوان به قدمهای سبک و زودگذر، اعتبار و مقام واقعی بخشید. حتی سایهای که بر روی زمین میافتد، نتوانسته است بر اصول و ارکان ما تأثیر منفی بگذارد.
هوش مصنوعی: با وجود کثرت و تنوع، هر عددی که جدا از وحدت معمولی باشد، بیمحتواست. در حالی که ما به یکایک این اعداد اشاره میکنیم، در حقیقت از میان صد هزار عددی که داریم، فقط به وحدت واقعی توجه داریم.
هوش مصنوعی: هیچکس در سوزاندن شمع به ما رحم نکرد و از آغاز، ذات ما به حال ما اشک میریزد.
هوش مصنوعی: حفظ کردن رازهای عشق کار سادهای نیست. این عشق، تمام داشتههای ما را ویران کرده و خانهامان را به نابودی کشانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
داغ برگ عیش گردد در دل ناشاد ما
جغد می گردد همایون در خراب آباد ما
جنبش گهواره خواب طفل را سازد گران
از تزلزل بیش محکم می شود بنیاد ما
چشم گیرا می کند نخجیر را بی دست و پا
[...]
چون نلرزد بر سر دستش، دل ناشاد ما؟
بهله از خون شکاری میکند صیاد ما!
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.