هرجا نفسی هست ز هستی گله دارد
دیوانه و هشیار همین سلسله دارد
پیچیده به پای طلبم دامن دشتی
کز آبله صد ریگ روان قافله دارد
معذورم اگر طاقت رفتار ندارم
چون شمع ز سر تا قدمم آبله دارد
بیتابی دل سنگ ره بیخبریهاست
از وضع جرس قافلهٔ ما گله دارد
بیگانهٔ کیفیت غیب است شهادت
چندان که زبان تو ز دل فاصله دارد
محملکش تسلیم ز خود رفتن اشکیم
این قافله یک لغزش پا راحله دارد
در وادی فرصت سر و برگ قدمی نیست
دل میرود و دست فسوس آبله دارد
بر وحشت ما خرده مگیرید که عاشق
چون اشک همین یک دل بیحوصله دارد
یکچند تو هم خانه بهدوشمن و ما باش
آفاق در آواز جرس قافله دارد
دردسر گل چند دهد نالهٔ بلبل
بیدل غزل ما نشنیدن صله دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و ناامیدیهای شاعری میپردازد که در جستجوی عشق و حقیقت است. او از گله و نگرانیهای خود میگوید و به درد و رنجی که در پی این جستجو تحمل میکند، اشاره میکند. شاعر احساس میکند که در دنیای پر از غمو اندوه، هر نفسی که میکشد، نشانی از عدم رضایت و نارضایتی دارد. او به شمعی تشبیه میشود که در حال ذوب شدن است و از نداشتن تاب و توان در رفتارهایش معذور است. همچنین، در ادامه به بیخبری و تنهایی اشاره میکند و میگوید که عاشق بودن، علیرغم وحشتهایی که به همراه دارد، همچنان به او شجاعت میدهد. در نهایت، او از دیگران میخواهد که در این سفر پرمخاطره با او همراه شوند. در کل، شعر به تضادهای عشق، درد و پرسشهای وجودی میپردازد.
هوش مصنوعی: هر جایی که زندگی و موجودی وجود دارد، چه دیوانه و چه آدمهای عاقل، همگی درگیری و شکایت از مشکلات و چالشهای وجودی دارند. این موضوع برای همه به شکل یک زنجیره ادامه دارد.
هوش مصنوعی: تنیده به پای خواستهام دامن دشت وسیعی است که از تعداد زیاد سنگریزهها، قافلهایی در حال عبور دارد.
هوش مصنوعی: من معذورم اگر توان تحمل رفتار تو را ندارم، زیرا مانند شمع، از سر تا پا، زخمها و آسیبهای زیادی دارم.
هوش مصنوعی: دل سنگی من از بیخبری و عدم آگاهی از وضعیت قافلهام در رنج و ناآرامی است.
هوش مصنوعی: غیبت و رازها از آن کسانی است که با دل و درون خود ارتباط دارند، به اندازهای که اگر زبان از دل فاصله بگیرد، نمیتواند از حقیقت خبری دهد.
هوش مصنوعی: کاروانی که در مسیر خودحرکت میکند، حتی اگر یک لغزش در راه داشته باشد، میتواند به خاطر اشتباهات کوچک دچار مشکلات بزرگتری شود. در واقع، ما هیچگاه نباید آرامش و تسلیم شدن خود را فراموش کنیم، زیرا کوچکترین اشتباه میتواند عواقب جدی به همراه داشته باشد.
هوش مصنوعی: در مسیر فرصت، هیچ نشانهای از سر و سامان وجود ندارد؛ دل در این راه میتپد و دست به خاطر دلیل و مشکل دچار آسیب و زخم است.
هوش مصنوعی: به احساسات ما خرده نگیرید، چون عشق مانند اشک است و ما فقط یک دل داریم که نمیتواند ساکت و آرام بماند.
هوش مصنوعی: مدتی هم تو با من و ما همراه باش، زیرا دنیای بیرون صدای کاروان را شنیده است.
هوش مصنوعی: بلبل غمگین، نالههایش را به خاطر درد و رنج گلهام میزند. اما نادیدهگرفتن غزل ما، به نوعی هزینهای دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قاصد دلی آزرده تر از آبله دارد
می آید از آن کوی و ز رفتن گله دارد
کس خیمه نیفراخت به سرچشمه حیوان
گاهی گذری خضر برین مرحله دارد
شاید که شود جلوه گر از غیب جمالی
[...]
از گردش افلاک کجا دل گله دارد
این خانه ویران چه غم زلزله دارد
هر چند شکستن پر و بالی است گهر را
یوسف ز دل آزاری اخوان گله دارد
از شکوه همین موج سراپای زبان نیست
[...]
دور از تو قدح شکوه صراحی گله دارد
از حسرت لعلت دل جام آبله دارد
تنها به دلی چشم تو راضی نشد از من
دزدی است که سر در پی این قافله دارد
آنجاکه خیالت ز تمناگله دارد
اندیشه اگر خون نشود حوصله دارد
چشمم ز هماغوشی مژگان گله دارد
این ساغر حیرت صفت آبله دارد
شمشادقدان را به گلستان خرامت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.