گنجور

 
بیدل دهلوی

ازین ‌نه منظر نیرنگ تا برتر زنم جوشی

نفس بودم سحر گل کردم از یاد بناگوشی

تپشها در هجوم حیرت دیدار گم دارم

نگاه ناتوانم غرقهٔ توفان خاموشی

زتمکین رگ یاقوت بست ابریشم سازم

اشارات ادب آهنگی خون گرد و مخروشی

ز درس نسخهٔ هستی چه خواهم سخت حیرانم

به صد تعبیرم ایما می‌کند خواب فراموشی

به غارت رفته گرد جلوه‌گا‌ه ‌کیستم یارب

که از هر ذره‌ای بالم نگاه خانه بر دوشی

نوای آتشینی دارم و از شرم بیباکی

نفس دزدیده‌ام تا در نگیرد پنبه درگوشی

شکستن تا چه‌ها ریزد به دامان حباب من

نگاهی رفته است از خویش و گل‌ کرده‌ست آغوشی

ز مستان هوس‌پیمای این محفل نمی‌بینم

چو مینا شیشه در دستی و چون ساغر قدح نوشی

ز صد آیینه اینجا یک نگه صورت نمی‌بندد

تو بر خود جلوه‌ کن ما را کجا چشمی کجا هوشی

دل داغ آشیانی در قفس پرورده‌ام بیدل

به زیر بال دارم سیر طاووس چمن پوشی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شاه نعمت‌الله ولی

ز من توحید می پرسی جوابت چیست خاموشی

بگفتن کی توان دانست گویم گر به جان کوشی

ز توحید ار سخن گوئی موحد گویدت خاموش

سخن اینجا نمی گنجد مقام تو است خاموشی

تو پنداری که توحیدست این قولی که می گوئی

[...]

اهلی شیرازی

نظر ز آن نوغزال ایدل به بیداری تو میپوشی

تو پنداریکه بیداری ولی در خواب خرگوشی

لب عیسی دم جانبخشی اورا خدا دادش

تو باری از حسد ایچشمه حیوان چه میجوشی

من از شیرین لبت ایمه بتلخی میخورم حسرت

[...]

صائب تبریزی

ندارد حسن خط چون من غلام حلقه در گوشی

ندارد صفحه دوران چو من عاشق بناگوشی

مرا در قلزمی شور محبت می دهد جولان

که باشد آسمان آنجا حباب خانه بر دوشی

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهوشی

حضورش غیبت از خود، ذکر از عالم فراموشی

قیام: استادگی از جان، قعود: افتادگی از پا؛

اذان: فریاد از دست خود و، تعقیب: خاموشی!

مکانش آنکه، گنجایی در آن نبود غرضها را

[...]

سیدای نسفی

کبابم کرده بی پروا خرامی چشم می پوشی

قلندر مشربی یک شهر عاشق خانه بر دوشی

مرصع آستین گل در گریبان نازک اندامی

منقش جامه زرین کمربندی کله پوشی

بدن یک پیرهن روحی میان ز آب خضر موجی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه