گنجور

 
بیدل دهلوی

چشم واکن رنگ اسرار دگر دارد بهار

آنچه در وهمت نگنجد جلوه‌گر دارد بهار

ساعتی چون بوی‌ گل از قید پیراهن برآ

از تو چشم آشنایی اینقدر دارد بهار

کهکشان هم پایمال موج توفان گل است

سبزه را از خواب غفلت چند بردارد بهار

از صلای رنگ عیش انجمن غافل مباش

پاره‌هایی چند بر خوان جگر دارد بهار

چشم تا واکرده‌ای رنگ از نظرها رفته است

از نسیم صبح دامن بر کمر دارد بهار

بی فنا نتوان گلی زین هستی موهوم چید

صفحهٔ ما گر زنی آتش شرر دارد بهار

از خزان آیینه دارد صبح تا گل می‌کند

جز شکستن نیست رنگ ما اگر دارد بهار

ابر می‌نالد کز اسباب نشاط این چمن

هرچه دارد در فشار چشم تر دارد بهار

ازگل و سنبل به نظم و نثر سعدی قانعم

این معانی درگلستان بیشتر دارد بهار

مو به مویم حسرت زخمت تبسم می‌کند

هرکه گردد بسملت بر من نظر دارد بهار

زین چمن بیدل نه سروی جست و نه شمشاد رست

از خیال قامتش دودی به سر دارد بهار

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
بیدل دهلوی

همین شعر » بیت ۱

چشم واکن رنگ اسرار دگر دارد بهار

آنچه در وهمت نگنجد جلوه‌گر دارد بهار

طغرل احراری

آفرین بر مصرع بیدل که طغرل گفته است

چشم وا کن رنگ و اسرار دگر دارد بهار!

صائب تبریزی

از دل پرخون بلبل کی خبر دارد بهار؟

هر طرف چون لاله صد خونین جگر دارد بهار

شاهدان غیب را بی پرده جولان می دهد

منت بسیار بر اهل نظر دارد بهار

مستی غفلت حجاب نشأه بیگانه است

[...]

فیاض لاهیجی

باز هر سو موج ابری جلوه‌گر دارد بهار

فیض عالم در نقاب مشک تر دارد بهار

قطرة ابرست و دریای طراوت موج‌ زن

عالمی را غرقه در آب گهر دارد بهار

صورت شیرین به جای لاله می‌روید ز سنگ

[...]

بیدل دهلوی

سیر گلزار که یارب در نظر دارد بهار

از پر طاووس دامن بر کمر دارد بهار

شبنم ما را به حیرت آب می‌باید شدن

کز دل هر ذره توفانی دگر دارد بهار

رنگ دامن چیدن و بوی گل از خود رفتن‌ست

[...]

طغرل احراری

بس که اندر باغ از جنت اثر دارد بهار

جامه‌ای همچون پر طوطی به بر دارد بهار

دم به دم آیینه‌سان در عشرت‌آباد چمن

شاهد گل‌های رنگین جلوه‌گر دارد بهار

از خط ریحان لعل او مرا معلوم شد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه