حبابوارکه کرد اینقدرگرفتارم
سری ندارم و زحمت پرست دستارم
ز ناله چند خجالتکشم؟ قفس تنگ است
به بال بسته چه سازد گشاد منقارم
هزار زخمه چو مژگان اگر خورند بهم
نمیبرد چو نگه بیصدایی از تارم
به راه سیل فنا خواب غفلتم برجاست
گذشت قافله و کس نکرد بیدارم
ز انقلاپ بنای نفس مگوی و مپرس
گسسته بود طنابیکه داشت معمارم
طلب چو کاغذم آتش زد و گذشت اما
هزار آبله دارد هنوز رفتارم
چو نقش پا مژه بستن نصیب خوابم نیست
ز سایه پیشتر افتاده است دیوارم
تلاش مقصد دیدار حیرتست اینجا
به مهر آینه باید رساند طومارم
به این متاع غبار کدام قافلهام
که بیخودی به پر رنگ میکشد بارم
سماجت طلبی هست وقف طینت من
که گر غبار شوم دامن تو نگذارم
گرفتم آینهام زنگ خورد، رفت به خاک
تو از کرم نکنی نا امید دیدارم
به درد عاجزی منکه میرسد بیدل
که برنخاست ز بستر صدای بیمارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حاوی احساسات عمیق در مورد تنگناها و دردهای روحی است. شاعر از حس گرفتار شدن در شرایط سخت زندگی سخن میگوید و تلاش میکند تا امید و راهیابی را در میان ناامیدیهایش پیدا کند. او از نالهها و زخمهای ناشی از تنهایی و فراق میگوید و بیان میکند که حتی در سختیها و اندوههایش، هیچ چیز نمیتواند او را از ادامهی زندگی و جستجوی دیدار محبوبش بازدارد. در نهایت، شاعر به شکنندگی و عدم قطعیتهای وجودی اشاره میکند و از بیپناهی و درماندگیاش در برابر مشکلات مینالد.
هوش مصنوعی: من مانند حبابی که در آب در حال غرق شدن است، در دنیای مشکلات و گرفتاریها افتادهام. هیچ راه خروجی از این وضعیت ندارم و سرم هم در این شرایط مشغول به کار است.
هوش مصنوعی: چند بار باید از ناله و گله خود خجالت بکشم؟ وقتی قفس به قدری تنگ است که نمیتوانم به راحتی پرواز کنم، صدای منقارم چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: اگر هزار زخم مثل مژگان به من بزنند، باز هم نمیتوانند مرا آشفته کنند، چون نگریستن بیصدا از تارهای وجودم، آرامش خاصی به من میدهد.
هوش مصنوعی: طی سیلی که به سوی نابودی میرود، من همچنان در خواب غفلت هستم. قافلهای از زمان گذشته، اما هیچکس مرا بیدار نکرده است.
هوش مصنوعی: در مورد تغییرات و تحولات درون خود صحبت نکن و نپرس، چرا که آنچه در ساختار وجودی من بوده، به هم ریخته است.
هوش مصنوعی: درخواست و آرزویم چنان آتشی به جانم زده که به سادگی از آن عبور کرده، اما هنوز زخمها و جای زخمهایی از آن درد در وجودم باقی مانده است.
هوش مصنوعی: وقتی خوابم میآید، احساس میکنم که مثل رد پای کسی روی زمین نشستهام و به من نمیرسد. دیواری که سایهام را پوشانده، قبل از من آمده و به نوعی مانع از رسیدن به خواب میشود.
هوش مصنوعی: کوشش برای رسیدن به دیدار، در اینجا به شگفتی انجام میشود و باید محبت را مانند یک طومار به آینه برسانم.
هوش مصنوعی: به این کالای بیارزش و ناچیز من، کدام گروه و کاروان تعلق دارد که بیدلیل و به خاطر هیچ، بار سنگینی بر دوش من میگذارد؟
هوش مصنوعی: من به شدت برای به دست آوردن محبت و توجه تو تلاش میکنم، بهطوری که حتی اگر در غم و خاکی فرو بروم، هرگز اجازه نمیدهم که دامن تو به آن آلودگی بیفتد.
هوش مصنوعی: آینهام را که برداشتم و دیدم کثیف شده، امیدوارم بخاطر لطفت ناامید از ملاقات من نشوی و به خاک من توجه کنی.
هوش مصنوعی: زمانی که من دردی عمیق و ناامیدی را تجربه میکنم، صدای بیمارم بلند میشود و این نشانهای از بیتابیام است که نتوانستهام از جای خود برخیزم و تغییر کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا بفضل و کرم یاد کرده از کارم
زیاد کرد تو بسیار شکرها دارم
خصایل تو سزاوار مدحتند همه
بجلوه کردن آن من رهی سزاوارم
چنان کنم بسعادت که تا کم از یکسال
[...]
نظامی ارچه نمرد است مرده انگارم
به نظم مرثیتش حق طبع بگذارم
چه گر نمیرد و آنگاه مرثیت گویم
چو نشنود که چه گویم چه سود گفتارم
لطیف مرثیتی پیش او فرو گویم
[...]
خدایگانا سالی مقیم بنشستم
به بوی آنکه مگر به شود ز تو کارم
همی نیاید نقشی به خیره چه خروشم
همی نگردد کارم نفیر چون دارم
نه ماه دولتم از چرخ میدهد نورم
[...]
از آن قبل که سر عالم بقا دارم
بدین سرای فنا سر فرو نمیآرم
نشاط من همه زی آشیان نه فلک است
اگرچه در قفس پنج حس گرفتارم
نه آن کسم که درین دامگاه دیو و ستور
[...]
نیَم ز کار تو فارغ، همیشه در کارم
که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم
به ذات پاک من و آفتاب سلطنتم
که من تو را نگذارم، به لطف بردارم
رخ تو را ز شعاعات خویش نور دهم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.