به رنگ غنچه سودای خطت پیچیده دلها را
رکگل رشتهٔ شیرازه شد جمعیت ما را
خرامت بال شوقم داد در پرواز حیرانی
کهچون قمری قدح در چشمدارم سرو مینا را
نگه شد شمع فانوس خیال از چشم پوشیدن
فنا مشکل که از عاشق برد ذوق تماشا را
درین محفل سراغ گوشهٔ امنی نمییابم
چو شمع آخرگریبان میکنم نقشکف پا را
کف خاکی ندارم قابل تعمیر خودداری
جنون افشاند بر ویرانهام دامان صحرا را
به غیر از نیستی لوح عدم نقشی نمیبندد
اگر خواهی نگردی جلوهگر آیینهکن ما را
ندارد حال ما اندیشهٔ مستقبل دیگر
کهگمکردیم در آغوش دی، امروز و فردا را
نه از موج نسیم است اینقدرها جوش بیتابی
تب شوقکسی در رقص دارد نبض دریا را
خموشی غیر افسودن چهگل ریزد به دامانت
اگر آزادهای با ناله کن پیوند اعضا را
اقامت تهمتی در محفلکم فرصت هستی
چو عکس ازخانهٔ آیینه بیرونگرمکن جا را
مآل شعله همداغ است گرآسودگی خواهی
بهصدگردن مده ازکف جبین سجده فرسا را
نشانها نیست غیراز نام آن هم تا بی بیدل
جهانی دیدهای، بشمار نقش بال عنقا را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به حس عشق و longing (شوق) اشاره دارد و احساسات عمیق شاعر را نسبت به عشق و زیبایی بیان میکند. شاعر از زیبایی رنگها و عناصر طبیعت مانند گل و شمع استفاده میکند تا به حس عشق و عشقورزی خود پرداخته و همچنین به جستجوی امنیت و آرامش در میان بیثباتی زندگی اشاره میکند. او به احوالات درونی خود و چالشهای عشق و وجود اشاره میکند و به نوعی بر بیمعنایی زندگی در غیاب عشق تأکید میورزد. در نهایت، شاعر از تنگناهای زمانی و عدم امکان بازگشت به گذشته میگوید و به نیاز به درک و توجه به لحظه حاضر اشاره دارد.
هوش مصنوعی: رنگ خط تو مانند گل غنچه، دلهای مردم را مجذوب کرده و باعث شده است که جمعیت ما به یکدیگر نزدیکتر شوند و مانند یک رشته بهم پیوند بخورند.
هوش مصنوعی: شور و شوقی که به من دست داده، باعث شده تا در حال پرواز و حیرانی باشم. من همچون قمری که قدحی در چشمانش است، زیبایی مینا را در دل دارم.
هوش مصنوعی: نگاه کردن به شمع خیال مانند نوری در تاریکی است، اما غفلت از آن دشواریهایی به همراه دارد. زیرا عشق و زیبایی تماشا، لذتی است که از دل عاشق برمیخیزد.
هوش مصنوعی: در این جمع، جایی برای آرامش نمییابم و مانند شمع، در پایان خود، اثر پاهایم را باقی میگذارم.
هوش مصنوعی: من زمینی ندارم که قابل بازسازی باشد، و جنون من بر خرابههایم سایه افکنده است. دامنهی طبیعت و صحرا نیز بر سر من سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: به جز عدم و نیستی، هیچ چیز دیگری نمیتواند بر لوح وجود نقشی بزند. اگر میخواهی، به جستجوی ما بپرداز و ما را مانند آیینه ببیند.
هوش مصنوعی: در حال حاضر، هیچ توجهی به آینده نداریم و تمام افکار و احساسات ما در گذشته گم شده است. امروز و فردا برای ما اهمیتی ندارد، زیرا درگیر یادآوری دیروز هستیم.
هوش مصنوعی: این احساس بالا و پایین رفتن مانند تلاطم دریا نیست، بلکه ناشی از شور و شوق عاطفی کسی است که در دل خود رقصی را احساس میکند.
هوش مصنوعی: اگر در خاموشی خود را نگهدارید، نمیتوانید زیبایی و لطافت را به دیگران منتقل کنید. اگر انسانی آزاده هستید، باید با ناله و صدای بلند، پیوند قلبها و احساسات را برقرار کنید.
هوش مصنوعی: حضرت تهمت در جمعی که فرصت کمی برای بودن وجود دارد، مانند تصویر انعکاس یافته در آینه است که از خانه خارج میشود و فضا را گرم میکند.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال آرامش و آسایش هستی، باید از تلاش و زحمتی که میکشی غفلت نکن. گرما و شدت شعله نشان میدهد که برای رسیدن به راحتی باید سختیها را تحمل کنی و از سجده و عبادت و تلاش خود نباید غافل شوی.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که در دنیا، نشانهها و آثار واقعی دیگری جز نام و یاد عشق وجود ندارد. اگر کسی به عمق و زیبایی عشق پی ببرد، میتواند به زیباییهای بینهایت آن پی ببرد، مانند نقش و نگارهایی که پرنده معنوی عنقا بر روی آسمان به جا میگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
زر افشانید بر پیلان جرسهای مدارا را
برآرید آن فریدون فر درفش چرخ بالا را
زمین از سنبل و سوسن شده پر عنبر سارا
ز گلنار و گل و خیری شده یاقوت گون خارا
زهی از امر و نهی تو نظامی دین دنیا را
خهی ! از حل و عقد تو قوامی مجد علیا را
ثبات هضم تو داده سکون میدان عغبر را
نظام تو کرده روان ایوان خضرا را
کف تو شاه راهی در سخا بسیار و اندک را
[...]
ایا نور رخ موسی مکن اعمی صفورا را
چنین عشقی نهادستی به نورش چشم بینا را
منم ای برق رام تو برای صید و دام تو
گهی بر رکن بام تو گهی بگرفته صحرا را
چه داند دام بیچاره فریب مرغ آواره
[...]
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا
به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ما را
علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد
مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را
گرت پروای غمگینان نخواهد بود و مسکینان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.