از عزت و خواری نه امید است نه بیمم
منگوهر غلتان خودم اشک یتیمم
دل نیست بساطی که فضولی رسد آنجا
طور ادبم سرمهٔ آوازکلیمم
هرچند سر و برک متاع دگرم نیست
زین گرد نفس قافلهٔ ملک عظیمم
از نعمت بیخواست به کفران نتوان زد
محتاج نیام لیککریم استکریمم
از سایهٔ گم گشته مجویید سیاهی
شستندبه سر چشمهٔخورشید گلیمم
بالیدن من تا ندرد جامهٔ آفاق
باریکتر از ریشهٔ تحقیق جسیمم
چشمی نگشودمکه به زخمی نتپیدم
عمریست چو عبرت به همین کوچه مقیمم
با تیغ طرف گشتهام از دست سلامت
چون شمع به هر جا سر خویش است غنیمم
بیدرد سری نیست سحر نیز درین باغ
صندل به جبین میوزد از دور نسیمم
چون خوشهٔگندمچهدهمعرض تبسم
از خاک پیامآور دلهای دو نیمم
بیدل نیام امروز خجالتکش هستی
چون چرخ سر افکندهٔ ادوار قدیمم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر در مورد عزت و خاری، استقلال و وابستگی، و همچنین تجربیات شخصی او است. شاعر به این نکته اشاره میکند که نه به عزت و نه به خواری امیدی دارد و خود را به عنوان یک یتیم توصیف میکند. او به جستجوی دانش و ادب میپردازد و به نفس خود به عنوان یک قافله عظیم اشاره میکند. همچنین احساس میکند که نمیتواند نعمتهای بیخواست را نادیده بگیرد و از خوشیهای زندگی بهرهمند است. شعر به تناقضات زندگی و احساسات پیچیده انسانی پرداخته و در نهایت به خاطر تجارب گذشته، شاعر در جستجوی معنای عمیقتری از وجود خود است.
هوش مصنوعی: من نه به عزت امید دارم و نه از خواری میترسم. من مانند یک مروارید در حال غلتیدن، همچون اشک یتیم هستم.
هوش مصنوعی: دل جایی نیست که هر کس بتواند به راحتی وارد آن شود، بلکه مکانی است که نیاز به آداب و ادب خاصی دارد. در اینجا، خودم را با آوای موسیقی و هنر روح خود آراستهام.
هوش مصنوعی: هرچند شاید ظاهر من به خاطر گذر زمان تغییر کرده باشد، اما در عمق وجودم، از اهمیت و ارزش زیادی برخوردارم و جزو مجموعهای بزرگ و مهم هستم.
هوش مصنوعی: من هرچند به آنچه نیاز دارم درخواست نکردهام، اما نمیتوانم نعمتهایی که دارم را بیاحترامی کنم. من به خودی خود نیازی ندارم، ولی مهربان و بخشندهام.
هوش مصنوعی: از سرچشمهٔ نور و روشنی، کمپیدا و ناپیدا، نباید به دنبال تاریکی و مشکلات گذشته بود. در واقع، باید به سمت روشنایی و امید حرکت کنیم.
هوش مصنوعی: من به قدری رشد کردهام که دیگر نمیتوانم درون محدودیتهای دنیا جا بمانم؛ تحصیلات و یافتههایم از آنچه انتظار میرفت، عمیقتر و گستردهتر است.
هوش مصنوعی: مدتهاست که در این کوچه زندگی میکنم و هیچ وقت چشمی باز نکردهام که دلم به درد نیفتد.
هوش مصنوعی: من به خاطر سلامتیام در معرض خطر قرار گرفتهام، مثل شعلهی شمع که هر جا میرود، سرش در خطر است.
هوش مصنوعی: در این باغ زیبا و دلنواز، بویی از چوب صندل به مشام میرسد و نسیم ملایمی از دور میوزد، اما بدون احساس درد و رنج، نمیتوان به تماشای زیباییهای آن نشست.
هوش مصنوعی: به مانند خوشههای گندم، به من لبخندی قشنگ میزنند و از زمین پیام محبت را به دلهای شکسته و دو نیمه من میرسانند.
هوش مصنوعی: امروز من مانند نی بیدل هستم که به خاطر گذشتهام شرمنده و خجالتزدهام، مانند چرخهایی که در دورانهای قدیم سرشان را پایین افکندهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هردم غمی آید ز حریفان لئیمم
گویی به دبستان جهان، طفل یتیمم
آن گلبن فیضم که ز شادابی فطرت
در جوش بود مغز جهانی ز شمیمم
در فکر همه فیض، چو گفتار رسولم
[...]
المنة لله که به کوی تو مقیمم
هر دم رسد از حلقه ی زلف تو نسیمم
ای خاک درت جنّت و فردوس نعیمم
در بارگهت چون سگ اصحاب رقیمم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.